2733
2734
عنوان

داستان زندگی و ازدواجم.. تاپیک دوم

| مشاهده متن کامل بحث + 26110 بازدید | 148 پست
هي ميشينن حرف ميزنن ميگن صبر كنيم  پسر ميگه صبر كن خودم تمومش ميكنم اينم منتظر مي مونه ببينه ...

زیادی صبورن😂😂

به این حجم از خوش شانسی رسیدم که  اگه یه نیزه از آسمون بیافته پایین صاف میره توی ماتحتم🤨🤨🤔😵‍💫😟
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



کنارم مونده بودو با هم زل زده بودبم به آب و سهربازی رو به.رومون..دستشو گذاست دور دستام و گفت 

میدونستم بیام باز باید راجع ب اینجربانا حرف بزنیم اما اومدم،گفتم ببینمت حال و هوام عوض شه..

بهشگفتم عه خودت پرسیدیا...حالا چیکار کنم،بعد از تولدت گفتی بهم کمک میکنی و اون خانم راضی شده بیاد حرف بزنه..

گفت که گفته نمیام، از ابروش میترسه

لبخند زدم دیگه نمیتونسم. جلوی خودمو بگیرم: اون اگه از ابروشمیترسید که ده سال تو این شهر کوچیک با تو تو رابطه موقت دوستی نمیموند اخه،داره اینطورمیگه...مگه میخواد چ افاقی بیوفته..اون مزاحمت برای ما ایجاد کرده والا، اینم از الانش

گفت اونم دلایل خودشو داره، دلایل زنونه..میگه من ده سال پات موندم و میخوای بری با یکی دیگه ازدواج کنی..اگه خانمت میاد من نمیام...

گفتم اینا که همشون منو از دور دیددن دیگه از چی می ترسن...

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
2731

باوکلافگی نشست،نشستم کنارش...

بهش گفتم والا جالبه، روز باهات بداین بهونه حرف میزنه؟!حرفشم عوض می کنه...

گفت بهم پیام داده،سر تماس بالات کلی وویس داده ک اره چی پیشخودشون فکر میکنن خانواده زنت، و الانم اینطوری هی لهم پیام داده 

بهش گفتم خب اوکی..نمبخواد بیاد قبولـ.پیاماشو نشونم بده..منم قانع می شم 

گفت نه نشونت نمیدم، کار درستی نیست..چرا باید اصرار و التماس کسی رو بهت نشون بدم..خوب نیست...

پیله شدم بهش که ببین نمیخواینشونم بدیو مگه میخواد چی بشه

با کلافگی نفسی کشید و انگشتسو گذاشت رو شقیقه ام و کفت 

این مغزت مشغول تر مبشه،این مخیله ات پر سوال تر میشه..

کلافه شدم بهش گفتم اوکی..هر چیمی گم می گی نه..خودت کمکم کن از یه راهی بتونم درست درک کنم همه چیو

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

بهش گفتم وقتی هی بهت می گفتم بلاکش کن و نمیکردی اینه داستان الان 

گفت چند بار بلاکش کردم اما واسطه میفرستاد،که از بلاک خارجش کنم...منم دوست نداشتم اعتبار یه ادم اینطور بره زیر سوال جلو بقیه...

بهش گفتم اخه چ ربطی داره..اصلا متوجه نشده این خانم هیچ وقت ک رابطتون موقته انگار...حالا هر چند سال...

گفت سال 98 کامل کات بودیم،دوباره شروع کردیم 99...

نگاهش کردم بهش گفتم بله دیگه لابد همینطوری رفتار کرده...مستاصل نگام کرد و توومغزم گذشت کیه ک از دوستی رایگان بدش بیاد..بهش گفتم عزیزمن تو ک میدونستی این خانم همیشه ب تو امید ازدواج داشته و داره، بعد از یه سال کات دیگه باهاش وارد رابطه نمی شدی...الان ب اون ببشتر از خودت ۱ربه زدی...

گوشیشو دراورد رفت تو اس ام اساشـ..

بهم نشون داد...

پیام ها همه از سمت اون خانم بود..حالا یا جوابشون رو نداده بود یا پاک کروه بودـ..

اولین پیام این بود...مجید تو با هر دو تا خطت منو بلاک کردی؟هر دو بوق اشغال میخورن؟اخه این راه و رسمشه؟دلخون کردن...


و پیام بعدی 

امشب افطار مهمونتون بودم،قبول باشه عزیزم 👩‍❤️‍👨

بهش گفتم خب الان این پیام چیه..افطار چطور مهمونتون بود؟؟

صفحه گوشیشو خاموش کرد نفسی کشید گفت بیببیییین همش دنبال یچیزی میگردی گیر بدی...پاشو بریم برسونمت...


قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

نگام کرد گف تو کلا چی میخوای بدونی،سوالت چیه ازش 

بهش گفتم چرا باید الان بگم....نگاه معناداری بهم کرد...بهش گفتم اوکی مناعنقاد دارم حقیقت همیشه به ادم می رسه از یه جایی...من میخوام بدونم ارتباط عاطفی این خانم با تو کی تموم سده...

گفت تو فکر کن امروز تموم شده، اخه برای تو چه فرقی می کنه بهش گفتم اگه اپروز تموم شده پس رابطه ما رابطه غلطیه...


نشستیم تو ماشین و رفتیم سمت خونه..نزدیکای خونه از فشار این اتفاقا زل زده بودم ب رو به رو..بهم نگاه می کرد و دستمو گرفته بود 

گفت دیدی چی شد و به کجا رسیدیم...

همین کافی بود تا بزنم زیر گریه...بهشگفتم اره تو کردی نمی دونی با من و رندگیم چه کردی...هیچ میدونی برام چی بودی؟؟

شکوه زندگیم بودی...با شکوووووه ترین بودی برام...نمی دونی چیکار کردی با من..اسسطوره دنیامو ازم گرفتی...فکر می کردم تو اون مردی هستی که هیچ وقت کنارت اسیب نمیبینم...ببین با من چه کردی...

نگام کردگفت من همیشه باشگوهم،برو از اشناهات ک ی بار دیدنم بپرس و ببین این دیدو دارن یا نه...وسط گریه خندم گرفت و گفتم چقدر خودشیفته ای...اشکمو پاک کرد گفت من ردزیک تو رو دیدم و انتخاب کردم یه دختر محکم بودی، چمان با دستات حرف میزدی که من میگفتم وای این دختره با دستاش نیاد منو بزنه منم ک دوسش دارمو نمیتونم کاریکنم....

بهش گفتم اخه بس تو گریه کردی منم دیگه اینطوری شدم..احساساتم همچین متحول شدن...

راه افتاد یه چرخ زدیم دیتشو گذاشت دور شونم،نگام کرد منو چسبوند به سینش...سرمو بوسید...گفت نکن دیگه گریه...اروم باش...اومدم ببینمت دلم باز شه...باز ببین چی شد...

با همون اشکا منو رسوند خونه..ـ

خسته و گیج فقط خودمو انداختم رو مبل و خوابم گرفت...

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

عزیزم من تا اینجا فهمیدم این اقا هم خدا رو میخواد هم خرما خدا کنه تا اخر هم اینطور نباشه  وفقط یکی تون رو انتخاب کرده باشه   دلش دل نیست دریاست ظاهراه شایدم اقیانوسه 

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
این همه نشونه دیگه منتظر چی بودی ،خیییلی حوصله داشتیا ،اسی یدفعه بزار تو رو خدا خسته شدیم

شرایط خانوادگیم و اینکه حسم واقعا بهش قوی بود نمی تونستم راحت بخوام همه چیو بهم بزنمـ...عشق بود واقعا علاقه من

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
دیگ پسر ازین پر ایراد تر ؟؟😐 نمیدونم والا برای ی خواستگار خیلی تحمل کردی خیلی کوتاه اومدی


برا بقیه خواستگاری بود...برا من یه عاشقی کامل بود..به دلبستگی عمیق...

اون زمان علنا نامزد بودم

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
آخه جالب اینه دروغ پشت دروغ ،حالا هم که خیلی چیزا مشخص شد بازم حرف خودشو میزنه ،اخه یکی دوتا نیست که ...

اون اعتقاد داره و داشت من خیلی خود رای هستم..

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
اصلا معلومه ریگی تو کفششه،خیلی تو داره

ادم خیلی تو دار و مرموزی شناخته شده تووجامعه 

تو محیطای کاریش ادم فوق زرنگی شناخته شده اس

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

وای دختر فقط الان به من بگو زنش هستی یا نه

دختر مگه تو اولین نفر هستی که عاشق شدی انقدر کسا بودن که در حد جنون یکیو میخواستن به هر دلیل نشده یه مدت سختی کشیدن بعد تموم شده دور از جون نمردن که

تو داری روانت رو داغون میکنی این یه رابطه مریض هست هست این آخرین مرد رو زمین نیس شاید دیگه مثل این عاشق نشی ولی لااقل سلامت روانی داری تا کی میخوای درگیر این باشی که این با کس دیگه هست یا نه درست هم نمیاد که توجیهت کنه تهدیدم میکنه بچه پر رو شوتش کن بره از زندگیت

مهم ترین فرد زندگیت خودت هستی نه یه مرد هوس باز دمدمی مزاج که هم خر میخواد هم خرما من جای تو عصبی شدم

قایق ببینیم گریه مان میگیرد...رنگین کمان ببینیم گریه مان میگیرد...پیتزا ببینیم گریه مان میگیرد...رقص ببینیم هم...ترانه ببینیم هم...کورد ببینیم...بلوچ ببینیم...عرب ببینیم...فارس ببینیم هم...زیارت قبول ای چشم های اشک آلود!!!
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز