عزیزم بهش بگوبیابریم توحیاط کارت دارم ببرش یه گوشه بنزین بریز روش یه فندک بزن خودتوراحت کن ازدستش.عجب بی ملاحضه است بخدا.منم مثل توبودم توبارداری توشهرغریب استراحت داشته باشی زیرنظردکتر.همه کاراتوخودت بکنی بعدخانواده شوهرت بزنگن شام درست کن میریزن سرت بخوربخورتوهم هی خم وراست بشی توفرتاجوجه بپزه قابلمه به اون بزرگی برنج ابکش کنی تنهایی.میوه چایی بشورببر بیار واااایییی یادم میادمیگم چرا اتیش نزدم اینهمه عذاب کشیدم خداشاهده دیگه از زور کارشب تاصبح گریه میکردم ازدرد مثل ماربه خودم میپیچیدم.متاسفانه بیشعور زیاده دو دنیا
حق داری منو جاریم تو یه اپارتمانیم دیشب مهمون داشت تمام خواهر برادراش بعد هر دفعه میان بچه هاشون با پسرش میفرسته خونه ما به بهانه بازی با پسرم خانم خودشو راحت میکنه دیرورفهمیدم ممهمون داره رفتم خونه مامانم باز آخر شب امدم اونا هنوز بودن بچه ها رو فرستادن بالا ملت ذره ای درک ندارن
خیلی وحشتناکه بخداالان که بچه دارم زیادزیربارمهمونی دادن نمیرم مگه اینکه خودشون بیان اونم شوهرمومیگم ازبیرون بخربیاربابچه کوچیک نمیتونم اشپزی کنم وابسته است شدید.ولی توبارداری خیلی عذاب کشیدم هیچکس کمکم نمیکردبه بهونه اینکه توحساسی و وسواس داری میترسیم خرابکاری بشه بدت بیادوکارمارو قبول نداری
کلید خونتون داااارهههههههه
بخدا اینجا من یه چیزایی میبینم لز تعجب ۴۰ تا شاخ در میارم
اخه چطوری اینجوری زندگی می‌کنید یعنی شماها قبل ازدواج به هیچی فکر نکردید هیچ شرطی شروطی حرفی نداشتید
چقد بد.آدم دلش استراحت میخواد.یه روز برو خونشون بگو کلیدمو خونه مامانم جا گذاشتم.کلیدو ازش بگیر.......
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
