من یماهه دیگ زایمانمه بخدا چون خونه مامانم اینا دور بود یه شهر دیگ هس نخواستم شوهرمو ب حال خودش رها کنم برم کارای خونه رو بزور انجام میدم چون خیلی سنگین شدم برام خیلیییی سخته دیروز خونه رو از ته تمیز کردم شبم رفتم حموم ک راحت بخوابم الان توروخدا من حقمه تو این ساعت بیان خونه و منو بیدار کنن آخه چون مادرشوهرم کلید خونمونو دارع با یه لشکر بچه ک نوه هاش میشن ریختن خونمون بیدارم کردن یکم اعصابمو بهم زدن رفتن آخه یکی نیس بگه صب ب این زودی چی ازم میخوای
حالا با یچیم عصبیم میکنه میگ بچه رو خودم نگه میدارم بدنیا اومدنی
واااا بیخود کرده میگفتی بچه پدرو مادر داره.هرکی بچه میاره خودشم بزرگ میکنه.وااا مصیبتا بقران دیگه اول بیچارگیه.سعی کن بچه ات روبه خودت وابسته کنی که ثانیه ایی بدون تو پیش اونا نباشه وکاری کنه خودش پس بیاره
برای بخشیدن همیشه یک دلیل کافی نیست.گاهی بخشش یک قلب نومیخواد. وای به روزی که خوی گرگی ام ازخواب بیدارشود.میدرم هرانکس که روحم را درید
خب ایشون علم غیب نداشته که شما چندساعت تمیزکاری داشتی.....شما باید کلید رو ازشون بگیرید...اگر نمیگیرید یکاری کنید که متوجه بشن خوشتون نمیاد که یدفعه در خونتونو باز کنن.....اگه از دلخوریای بعدش میترسید تقصیر مادر شوهر نیست......همش ضعف روابطه.....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مراقبتای روزای اول بگوانجام بده تادستت راه بیفته وبتونی خودت انجام بدی.ولی بعدش دیگه کم کم شرش رو کوتاه کن.منم نگرانی دارم چون هی میگه حیف شیرمیخوره وگرنه به پسرم میگفتم بیارتش باخودش بیرون
برای بخشیدن همیشه یک دلیل کافی نیست.گاهی بخشش یک قلب نومیخواد. وای به روزی که خوی گرگی ام ازخواب بیدارشود.میدرم هرانکس که روحم را درید