من پسر داییم خواستگارم بود بعد واسه اشنایی ی مدت چت میکردیم، بعد ازش من خیلی خوشم میومد از بچگی بهش همه ی حرفای دلمو زدم، ولی اون همش اذیتم میکرد وقتی فهمیده بود دوستش دارم، بعد هی میرفت دوباره میومد باهام اوکی میشد، بعد ی شب تو چت حرفای+18 میزد من خجالت میکشیدم بعد خلاصه گولشو خوردم منم ی حرفایی زدم اونم نگو دنبال ی آتو بوده، باهام خداحافظی کرد و رفت، بعد گفت حرفامون بین خودمون میمونه، همه ی چتامونو رفت نشون خانوادش داد ابروم رفت، الان همش خجالت میکشم😞