یکی عز اقوام نزدیک زندگی کنین بعد یه نفرشون بگه ما بزور تحملت می کنیم واکنشتون چیه تا حالا هم اینجوری حرف نزده بود وسط دعوا گفت
بر روی بوم زندگی، هر چیز می خواهی بکش زیبا و زشتش پای توست، تقـدیر را باور نکن تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی از نو دوباره رســم کن، تصویررا باور نکن خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید پرواز کـن تا آرزو، زنجیر را باور نکن
فقط برای زیبایی خودت موهایت را شانه نزن ، گاهی مویت را شانه کن فقط برای خود مو ؛ او می خواهد مرتب باشد اما زبان سخن ندارد ، تو بر خال خالش دست بکش دندانت را مسواک کن فقط برای خود دندان ، او می خواهد تمیز باشد اما نمی تواند بگوید ، تو به او برس . به داد مخلوقاتی برس و کمکشان کن که توان تشکر از تو را ندارند . به مورچه ها غذا بده ، برگ درختان را نوازش کن ، خاک طاقچه را پاک کن ، اگر به مخلوقی کمک کنی و او در ازای کمک تو جای دیگر برایت جبران کند ، با جهان بی حساب می شوی ، اما اگر بی زبانها را آراسته کنی ، جهان به تو بدهکار می شود و بدهی خود را مانند تصویرت در آینه به تو پس می دهد . اگر یک مشت گندم به جهان بدهی ، جهان هم با همان حرکت دست تو مانند تصویر در آینه ، یک مشت گندم به تو می دهد ، با این تفاوت که مشت جهان بزرگتر است .
بر روی بوم زندگی، هر چیز می خواهی بکش زیبا و زشتش پای توست، تقـدیر را باور نکن تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی از نو دوباره رســم کن، تصویررا باور نکن خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید پرواز کـن تا آرزو، زنجیر را باور نکن