قرار بود ما و خانواده دوست بابام بریم خونه ی یکی دیگه از دوستاشون وقتی دوست بابام بهش زنگ میزنه میگه من حالم زیاد خوب نیس نیاین برگامون ریخت 😑خودش و خانمش آدمی هستن که چن بار خونه دیگران میرن هميشه هم یه قابلمه دستشون غذا برمیدارن ما یه بار میخاستیم بریم خونشون گفتن نیاین😐
ممنون میشم برای مادرشدنم صلوات بفرستید❤خدایامیشه بغلمو با دستات پر کنی؟ آخه مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه متولد شدس❤عاقبت در یک شب از شب های دور ،کودک من پا به دنیا مینهد...،آن زمان بر من ،خدای مهربان ،نام شور انگیز ❤مادر ❤مینهد......... و بالاخره در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۵ منم مادر شدم و نام شورانگیز مادر، به منم تعلق گرفت خدایاشکرت😭😭
یکی گفته بود آشنامون واسه شام دعوتمون کرده بود ماهم رفتیم دیدیم شام درست نکردن ،بعد میزبان در اومد گفت فکر کردیم نمیاین و شوخی میکنید😂! ماهم شام حاضر نکردیم