🍃❤🍃❤🍃❤🍃
در زمان موسی خشکسالی پیش آمد.
آهوان در دشت، خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف میشویم و از خداوند متعال درخواست باران کن.
موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود.
خداوند فرمود:موعد ان نرسیده موسی هم برای آهوان جواب رد آورد. تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود.به دوستان خود گفت:اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می اید وگرنه امیدی نیست.
آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد.اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد.شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت :دوستانم را خوشحال میکنم و توکل می نمایم.تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.تا آهو به پایین کوه رسید باران شروع به باریدن کرد.موسی معترض پروردگار شد خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود.
هیچوقت نا امید نشو. لحظه ی آخر شاید نتیجه عوض شود.همیشه توکلت به خدا باشد.
🍃❤🍃❤🍃❤🍃