آن روزها من به سلیقه کسی که دوستم داشت و دوستش داشتم
سر تا پایِ زندگیم را آبی کرده بودم .
آبی آبی .آبی به رنگ دریا .
و نا گهان یک روز او را دست در دست کسی دیدم که سر تا پایش زرد بود .
زرد ، مثل نور .من شنا نمی دانستم .
دلم فرصت نداد تا شنا یاد بگیرم .
و غرق شدم در دریایِ آبی بیکران رویاها و کابوسها !
حسین_پناهی#