سلام عزیزای دل. یک ساله ازدواج کردم و نی نی ندارم... خونمون دو طبقه س بالا مادرشوهرم و پایین ما و فقط واسه خوابیدن میاییم پایین... پدر شوهرم خیلی عصبیه و هر چی میگه همه باید بگن چشم. و مادر شوهرم بد دهنه و اصن احترام قائل نیس ن برا من ن برا جاریم. شوهرمم خیلیییییی مامانیه همین دو روز پیش سر یه بحثی بهم گفت یه ساله اومدی میخای جای مادرمو بگیری؟ مادرم عزیزترین کسمه.... سر چیزای چرت و پرت مادر شوهرم بددهنی میکنه و شوهرمم همیشه طرفشه دیگه خسته شدم واقعا.... از طرفی زبونم کوتاهه چون بدون اجازه شوهرم و قایمکی رفتم گپ و با نا محرم چت کردم و بابتش دو بار خودکشی کردم و یه هفته تیمارستان بستری بودم الانم قرص های عصب میخورم البته این موضوع رو فقط شوهرم و خانوادم میدونن.،،،،یک بار گفتم میخلم مستقل باشم تو خونه جنگ ب پا شد جنگگگگگ.... و پدر شوهرم هر چی دلش خواس بارم کرد آخر سر مادر شوهرم قایمکی بهم گفت ک بگم غلط کردم نفهمیدم گوه خوردم.... شوهرم تا ظهر برا پدرش کار میکنه و ظهر به بعد بار میبره
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
حالا خودت که هیچی ولی دخترت رو زیر 25 سال نذار ازدواج کنه
میشه لطفاً دوتا تاپیک آخرمو گزارش بزنین
خدایا خواسته ام رسیدن به توست و من میدانم که قطعا در این راه ممکن است هزاران بار زمین بخورم، به گناه آلوده شوم....اما ای خدای بزرگ من... تو گفتی از عدف خود دست برندارید،درست است که خطاهای من مرا میخکوب میکند اما باز هم امیدم ب توست و تو گفتی ناامیدی گناعی بس بزرگ است، پس خودم را ب طور کامل ب تو سپردم و انیدم تنها ب توست ای خدای بزرگ من...دستم را بگیر.....