پشیمونم چرا۲۱سالگی ازدواج کردم
کلی کار بود مه باید انجام میدادم.
خونوادمم میترسیدن ادم خوبو رد کنم....باید سی سالگی ازدواج میکردم
عزیزم ازدواج بدرد هیچییییییییی نمیخوره خود من بخاطر بدبختیم و فرار از دست پدرم ازدواج کردم😭
تو ۱۲بزور شوهرم دادن مث سگ پشیمونم
عشقو حالتو کن بابا
شاید حرف من بتونه باعث آرامش دلتون بشه.البته نمیدونم چطوری بیانش کنم .شاید از دلم بنویسم به دلت بشینه
من اون زمانی تونستم به حاجتم برسم ، که از خداوند طلبکار دیگه نبودم .قبلش زیاد طلبکار بودم (نمیگم الان شما هستی ها .میگم که من نگاهم را به خدا عوض کردم)
مثلا من چله نمیگرفتم که بشه .من چله میگرفتم که قوی شم !
بعدش دیگه به ازدواج فکر نکردم یه مدتی .ذهنم روی خودسازی و اعتماد به نفس و ... رفته بود و برام اتفاق افتاد ...
سعی کن ارتباطات اجتماعی را از دست ندی و روی خودت و عزت نفس و اعتماد به نفس و چیزای دیگه متمرکز بشی ...سعی نکن جوری باشی که پسری بهت توجه کنه .سعی کن بهترین خودت بشی ...
من فکر میکنم برات اتفاق های خوبی رخ میده ...
بازم نتونستم حق مطلب را ادا کنم .ولی مثل آدمی باش که روی آب خوابیده و خیالش از بابت همه چیز راحته
من با مردی ازدواج کردم که اهله هیچی نیست هیچی میگم یعنی هیچیااااااا....نه مسافرت،نه معاشرت،نه رفت وآمد نه شادی هیچی همه چی براش بی معنیه خیلی پیشش سرکوب شدم بعداز نه سال به خودم اومدم ودارم کارایی که دوست دارمو انجام میدم چه پنهونی چه آشکار...هرچند برام کم نمیزاره از پوشاک و خوردوخوراک و اینجور چیزا با کوچکترین مشکلی ثله دندون درد برام اهمیت قائل میشه و میبرتم دکتر..
من ۲۱سالگی ازدواج کردم
