چندوقتیه همش هر پنجشنبه یا جمعه ای ک شوهرم خونس حتمااااا باید یکی از اینروزا دعوا وقهرکنیم نمیدونم چرا وقت تعطیلی توخونه واسم سنگین میشه خودمم میدونم اینجا مقصرم دست خودمم نیس همش بهونه گیر و زود رنج میشم دست خودمم نیس اخه شوهرم قبلن خیلی توخونه ابراز علاقه میکرد و همش ببخشیدا رک میگم بغلم میکرد و باهمدیگه فیلم واینا میدیدیم ولی وقتی بچه بود دیگه همه حواسش رسما رف سمت بچم منم ک ب این اخلاقش عادت کرده بودم تو روزای تعطیلی ک میبینمش سرده نه حرفی میزنه نه چیزی بهونه گیر وعصبی میشم وکافیه یچی بگه دعوامون میشه اونم ک کوتاه نمیادو عصبیه و حتی اونقد سرد شده سرکارش ک عادت کرده فقط من بهش بزنگم
حالا امروز بهم گف دیگه اصلا تعطیلات توخونه نمیمونم ک دعوا نکنیم وب شوخی گف ازت بدم اومده
منم واقعا دلم شکست و دیگه بخودم قول دادم از حرفاش و هیچیش ناراحت شدم ب روی خودم نیارم و یمدت سرم تولاک خودم باشه نه اینکه قهرکنم وبرم توقیافه ک فایده نداره و کلن خودمو جمع کنم و واسم مهم نباشه ک واقعا سردباشه یانه هرچند خیلیم مهمه ولی مجبورم
مثلا تااون حرف نزنه حرفی نزنم و وقتی میره سرکار بهش تماس وپیامی ندم
و دیگه چ ترفندای میشناسید ک واسش عزیزتر بشم واون بیاد سمتم اخه هرچی من رفتم سمتش بیشترخودشو گرف