پنج سالم بود خوشمزگیم گل کرده بود رفتم شلوارک خواهر دوقلوم رو برداشتم و کردم داخل شلوارم😑بعدش رفتم به داداشم گفتم نگاه من دستشویی کردم اونم به مامانم گفت:)
یادمه از ترس واقعا دستشویی کردم خودم باورم نمیشد😑😂
حالا شماها خاطرات بامزتون رو بگید😂
تو دستشویی برعکس میشستم😂
اشپزخونع اتیش زدم😂
گیره سرهامو یه جایی خاک میکردم (جای خاصی) که تبدیل به گنج بشه😑😑😂
من میرفتم دره همسایه هامونومیزدم میگفتم فقیراومده پول بدین/:
بعدشم کلی کتک خوردم ازمامانم😂
یه قابلمه برمیداشتم
توش برنج و گوجه و بادمجون خام میریختم با اب میزاشتم یه گوشه خونه چن روزی میموند قشنگگگ گندش کل خونه رو برمیداشت😐😐😐😐و تهشم کتک میخوردم از مادر گرامی
وااااای🤣🤣🤣
من وشوهرم همسایه بودیم ،چند وقت پیش تعریف میکرد یادمه بچه بودی جای پیراهن روسری بسته بودی بخودت🤦♀️🤦♀️خودمم قشنگ یادمه😫نمدونم فازم چی بوده اونموقع😂😁
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
