سلام خانما
مادرشوهرم یک ماه و نیمه مرده
چهلمش پنج شنبه ی پیش بود
یه خاله داره اقام ،خانم خوبیه ،تو این چند سال هر چی مادرشوهرم و خواهر شوهرام بد بودن و بهم تهمت میزدن
( شوهرم پشتم بود البته) این خالهه هوامون داشت و گاهی اوقات بهشون میگفت تهمت نزنن البته یه دوره بخاطر حرفای خواهرشوهام یخرده تغییر کرده بود که بعدا فهمید اشتباه کرده
من و اقامم خداییش هواشو داشتیم ادم بی معرفتی نیستم
پرستار بازنشسته هس و رسم و رسوماتم میدونه
شوهر من تک پسره و سه تا خواهر داره
پریروز خالهه امد خونمون برا شوهرم یه پیراهن اورد که از عزا درش بیاره
بعد هم رفت خونه ی بقیه خواهرا
نمیدونم توقع بیجاییه یا نه ،شماها بهم بگین ،توقع داشتم برا احترامم شده هم برا شوهرم هم برا من بیاره البته اصلا جنبه ی مادیش برام مهم نیس ،یکی اینو بگین
یکی اینکه خواهرشوهرم با شوهرم قرار گذاشتن برا خالهه هم، یه چی بگیرن ببرن که اونم از عزا در بیارن
منم حرفی ندارم
ولی به شوهرم گفتم خودتون دو تا کادو رو ببرین من نمیام بعدشم بگین بچه ها درس داشتن نیومد
بگین این کارم درسته یا نه، بهتره همراهشون برم و به رو خودم نیارم
اینم بگم ما دو تا هیچوقت جایی تنهایی نرفتیم مگه اینکه مجبور شدیم