واقعا.قضیه واسه ۷سال پیشه.پارسال دوباره زنگ زد که تهرانیم آدرس خونه جدیدتونو بدید بیایم.شوهرم کلا گوشیشو از دسترس خارج کرد.نکبت رفته زن دومم گرفته دوتا زناشو آورده مهمونی به شوهرم میگم دخترعمو تونو از سر راه آوردید دادید به این مرتیکه.حالا خانواده ی عموش خیلی با شخصیتن این یه دونه اینجوری شده.خانواده دختره هم باهاشون قطع رابطه ان
یه مهمون داشتم خدااای ادعا
یدفعه که ازش غافل شدم دیدم داره لباس زیر دختر ۵سالشو توی سینک میشوره😲😲😲
وقتی هم معترض شدم گفت کثیییف که نیس😏😏
کل زنه بی ادبه من عادت دارم زود بیدارشم مثلا صبحانه نهار شام میخوره حتی از سفره یه لیوان جمع نمیکنه حتی یه بار هم طرف سینک نرفته امشب یه لحظه اومد طرف سینک فکر کردم میخاد کمک کنه یه ظرف برداشت گفت برای جاسگاری میخام
خدا صبرت بده 🤪 اقا پاکت سیگارشو پرت کن بیرون رفت بیاره درو قفل کن راهش نده 😅
ی بار مهمون داشتم سفره که پهن کردم هیچی نخورد گفت سیرم
داییم یه مدت خونه مامانم بود وای حالمو به هم میزد هی صدای گوز و خلطش میومد سیگار میکشید مثل رادیو حرف میزد واسه اینکه ازش فرار کنیم میومدیم طبقه پایین ولی اون پشت سرمون میومد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
