با بزرگترش که حرف شنوی داره ازش .حرف بزن
اگه خانوادش از این موقعیتت خوشحال نشن و سواستفاده نکنن به بزرگترش بگو جمعش کنن
من با مادر شوهر اينا تو يه ساختمون هستيم و حتي يه بار كه دعوامون شد مادرش بود ولي نشسته بود نگاه ميكرد بخدا حالم از هرچي ننه شوهر بهم ميخوره شوهرم همش من ناهار و صبحونه و هرچي درست ميكنم هرجا باشه بياد ميره غذاشو پيش ننش ميخوره اخه تقصير مادرشم هست خب بگو برو پيش زنت غذا درست كرده تنهاست ولي هيچي نميگه شده تا ٦ بعدازظهر با دختراش منتظر پسرش بودن تا بياد منم نميگن كه بيا خودم تنها ميمونم خونه
به بزرگ ترش بگو پدری مادری کسی اینطوری که نمیشه زن میخواد چکار پس
ماله منم همینطوریه ولی خونه نبودنی راحترم خونه اومدنی سرش توگوشیه فقط حرص میخورم
عزیزم
با گفتن اینکه نرو و نکن و اینا که نمیشه
بعضی ها کلا رفیق باز هستن و اهل معاشرت و اینحور چیزا
ولی کم کم میتونی تغییرش بدی تا حدی
ببین یعنی یه کاری کنی هر جا هست به اندازه تو خونه موندن بهش خوش نگذره.رفیقش باش.بچه هم که نداری کلی دستت بازه دیگه
اصلا غر نزنا
فقط کار خودت رو بکن
یه مدت حسابی انرژی بذار
هر چی که دوس داره:غذا...فیلم های کمدی...فوتبال....روابط زناشویی...خلاصه هر چیزی که دوس داره
احترام و محبت کلامی و رفتاری زیاد
که دلش تنگ شه واسه خونه
اصلا هر شب یه برنامه ای داسته باش واسه خوش گذرونی
