اول اون ازدواج کرد اجی منم چند ماه بعدش فقط واسه فرار کردن از فکر خیالاش ازدواج کردم ولی باور کن همش صداش و حرفاش تو گوشمه بخدا پنج سال زمان کمی نیست انقدر دیشب تو خواب باهام حرف زد حرف زد که اصلا صبح که بیدار شدم فکر میکردم واقعا پیشم بوده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شوهرم حالش بهتر بود اون از من مراقبت میکرد.دو روز اول که شوهرم حالش بد بود من حالم بهتر بود ازش مراقبت میکردم😁.غذا هم یا از بیرون میگرفتیم یا مامانم درست میکرد