خانواده همسر من وضعشون خوبه ، پدرش فوت شده و مادرش که کاملا اوکی ه، خونه زندگی و ماشین و پاسپورت خارجی و ...
خاله و دایی ها و مامان بزرگشم کاملا پولدار ان ، دایی ه مه اصلا کارخونه داره خیلی معروفیه و خونش کاخ ه
مامان بابای من در اندازه خودشون هستن یعنی دستشون به دهنشون میرسه ولی یک صذم فامیل شوهرم هم نیستن
من تو دلم به اینا حسودی میکنم ، دلم میسوزه برا خانوادم
دختر خاله پسر خاله های شوهرم که ۱۴-۱۵ ساله ان خیلی تو آسایش و هرچی دوست داشته باشن غرق ان ولی بچه فامیل ما خیلی معمولی و خسرت به دل پلی استیشن و موبایل واینان
یه موقع ها لجم میگیره و دلم نمیخواد ببینمشون
البته بگم که رفتارشون با من خوبه و منو خیلی دوست دارن
متنفرم از اختلاف طبقاتی