این تجربه ی من درباره بیش فعالی بزرگسالان و کنار اومدن باهاش با داروی ویاسه
اوایل که فهمیدم بیش فعالی چیه برام خیلی جالب بود خیلی تحقیق میکردم.
کلی کتاب خوندم البته به زور ریتالین. تازه رفتارای شرم آور گذشتم که خودمو بخاطرش خیلی سرزنش میکردم داشت برام معنی میداد.
نشونه های ژنتیکی و ارثی بیشفعالی رو توی خوانوادم میدیدم پدرم برادرم. برادر زاده ی شیطونم:))) (عمو کوچولوی آتیشپاره)
حالا بماند که چقدر به داداشم میگم هواست به این بچه باشه کنترلش کنی نابغه از آب در میآد، اعتماد به نفسش رو نابود نکن.
دقیقا شبیه وضعیتی که من با پدرم دارم. شاید چون خودشم اینجوریه و باهاش راه اومده درک نمیکنه من با این همه سرکوب شدن و اعتماد به نفس پایین، چقدر بهم سخت میگذره.
اصلی ترین نشونه هایی که من باهاشون مشکل دارم:
1. تمرکز: باور بکنید کوچکترین مشکل من تمرکز کردنه
2. سندرم ایمپاستر: هر موفقیتی که توی زندگیم دارم رو قبول ندارم. احساس میکنم لیاقتش رو ندارم.
3. اعتماد به نفس: متفاوت بودن توی جامعه قاعدتا باعث کم شدن اعتماد به نفس میشه. اگه ندونی چرا خیلی بدتر.!!
4. تغییر شغل: هر روز سر یه کار و شغلی نمیتونی سریه چیز دوام بیاری. من لیسانس مکانیکم.تراشکار بودم مغازه دار بودم استاد موسیقی بودم حالا هم برنامه نویسم:)
5.هیجان زیاد: هیجان شاید یه چیز خوب باشه ولی وقتی در حد من هیجان داشته باشی میدونی که اصلا عادی نیست
6.هواس پرتی: دقیقا نصف زندگیم رو دنبال وسایلم میگردم
7.خلاقیت خیلی زیاد: بهترین مزیت این وضعیت
ادامه در پست بعدی..........