بخدا اگه دروغ بگم،انقدر حسرت های بیخود به دلم گذاشته .
من زود و ناخواسته باردار شدم ۹ماه بعد از عروسیم در حال رژیم گرفتن بودم که فهمیدم باردارم کلی ناراحت شد،سر بعدی هم بدتر از اولی ناراحت شد. یعنی نمیفهمم و درک نمیکنم کسایی که میگن همسرمون بعد از شنیدن خبر بارداریمون اشک شوق ریخت یا خوشحال شد یا خداروشکر کرد اصلا معنی اینارو نمیفهمم درک نمیکنم تا روز قیامت حسرته تو دلم،ما اصلا اون حالتی که تازه عروس و دامادها دارن رو نداشتیم از اول اول اول تو رابطه تو محبت کردن تو صحبت کردن و عشق ورزیدن ضعیف بود ضعیف که چی بگم افتضاح بود، نه حرفی نه شوخی ای نه بگو بخندی اصلا لال،اصلا نمیدونست و نمیدونه که یه مرد چجوری باید با خانمش رفتار کنه حالا جالب اینجاست بیرون از خونه روی رفتارش منشش آقاییش طرز برخوردش ادب و احترامش سرش قسم میخورن،راضی بودم که شوهری داشتم که بیرون از خونه بد بود اما دوسم داشت و نشون میداد دوست داشتنش رو،مردی که ضعیف بود روابط اجتماعیش سطح علمش سطح و موقعیت شغلیش اما محبت میکرد بهم، از نظر مالی خدا میدونه اصلا کم نمیزاره و نزاشته بی ادبی هم بهم نکرده اما کاری نداره باهام،پول خرج میکنه اما حرف و محبت و توجه صفر،،،ببخشید دلم خیلی پر بود