2777
2789
عنوان

«شعر٩»

| مشاهده متن کامل بحث + 69110 بازدید | 13597 پست

این خاک دامن گیر را گفتم رها سازم نشد


وین رشته ی زنجیر را گفتم رها سازم نشد


صبراست معنای سکون و عاشقی نوعی جنون


این شیوه ی تفسیر را گفتم رها سازم نشد


هی آزمون هردم خطا  ، دیوانی از هر رد پا


این مشق بی تدبیر را گفتم رها سازم نشد


از راز ها رنجیده ام،با سازها رقصیده ام


این زجر خود تقصیر را گفتم رها سازم نشد


من حد زدم اقبال را،این رنج مالا مال را


این جام نُه من شیر را گفتم رها سازم نشد

عمری پای تو نشستم که منو حالا ببینی ، تو مثل کوهی که باید منو از بالا ببینی

اینجا دگر یک همزبان با من هم آوا نیست


یک سایه بان ساده هم  گویی که بر پا نیست


این راز را با هرکسی گفتم جوابم داد:


یک دل نشانم ده ، بگو  تنهای تنها نیست


بدتر از این هم لحظه ای باشد که می گویند:


این خود مگر یک ویژگی ، نوعی مزایا نیست


ای وای بر ما  ! تیرگی را بین که مدتهاست


این جا دگر خورشید هم بر بام رویا نیست


وقتی دلت از بی کسی تنهای تنها شد


دیگر حساب ضرب و کسر وجمع و منها نیست


حالا که رویایت مرا دیوانه ی خود کرد


دیگر خیالم واقعا دنبال این ها نیست

عمری پای تو نشستم که منو حالا ببینی ، تو مثل کوهی که باید منو از بالا ببینی

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

من از سکوت و هیبت دیوار خسته ام


از صد امید رفته به صنّار خسته ام


از این کنایه های پیاپی و زهرخند


از نیش و نای مردم بیمار خسته ام


از این گناه بلخی و دارش به شوشتر


چون مسگری که گشته بدهکار خسته ام


بازار  زور و زیور و تزویر،داغ داغ


از این رواج رفته به اجبار خسته ام


دیگر مرا به وادی توجیه خود مخوان


از هرچه خط قرمز هشدار خسته ام


آن سو برو و زهر دلت را مچاله کن


از طعم تلخ جار و کلنجار خسته ام


بس گفته ها که با دو قسم رتق و فتق شد


بس کن قسم ، به جان تو این بارخسته ام

عمری پای تو نشستم که منو حالا ببینی ، تو مثل کوهی که باید منو از بالا ببینی

در صحنه ای که معنی بودن دقیقه هاست


بنشین بگو غزال غزل های من کجاست؟


با این کلاف گم شده در وادی بلا


کی؟،ازکجا؟،چگونه بدانم چه در خفاست ؟


وقتی که قصه های خیالی خدا شده است


کو آن پیمبری که بگوید خدا خداست


وقتی که کام ها به عطش مبتلا شدند


کو سهم من؟،که پرسش مرسوم و نخ نماست


آنجا که طول زندگی از عرض برتر است


فارغ شدن زجمع دقایق چه با صفاست


وقتی خودت حساب دلت را رسیده ای


دیگر حساب کار تو از مردمان جداست

عمری پای تو نشستم که منو حالا ببینی ، تو مثل کوهی که باید منو از بالا ببینی

ای پریزاده و افسانه تو را گم کردم


آشنای من و بیگانه تورا گم کردم


عشق، ای شاهد آن نیمه ‌شب بارانی


در همان کوچه،همان خانه تو را گم کردم


در همان لحظه، همان ثانیه‌ ی بی‌تابی


با همان حال غریبانه تو را گم کردم


دلم از پایه فرو ریخت پس از رفتن تو


گنج در خانه‌ ی ویرانه،تو را گم کردم


شانه‌ ام از غم بی هم‌نفسی می‌لرزد


هم‌نفس، بر سر این شانه تو را گم کردم.


تا جنون فاصله‌ای نیست از این‌جا که منم


ای قرار دل دیوانه تو را گم کردم


آه،ای لحظه‌ی زیبای سرودن از تو


آه، ای گوهر دردانه تو را گم کردم

عمری پای تو نشستم که منو حالا ببینی ، تو مثل کوهی که باید منو از بالا ببینی

ای بی‌کران سبزترین، از خزان نگو


با من بمان و هیچ زمان از زمان نگو


با من بمان و گوش کن این شعر تازه را


جان من امشب از غم و سودای نان نگو


گفتی جدایی است سرانجام عاشقی


امروز فرق می‌کند از باستان نگو


با این که با صدای بنان می‌شناسمت


این جا بمان همیشه و از کاروان نگو


از خاطرات مشترک امشب سوال کن


در خلوت شبانه‌ام از این و آن نگو


گفتم که دوست دارمت ای سبز بی‌کران


گفتی خزان شده است، برو داستان نگو

عمری پای تو نشستم که منو حالا ببینی ، تو مثل کوهی که باید منو از بالا ببینی

گفتی كه گنه کُنی به دوزخ بَرَمَت؟!

این را به كسی گو كه تو را نشناسد!


ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﻣَﺮﺍ، ﻋﺬﺍﺏ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ؟!

ﻣﻦ ﺩﺭ ﻋَﺠﺒﻢ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ!


ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺗﻮﯾﯽ، ﻋﺬﺍﺏ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻧَﺒُﻮَﺩ!

ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ، ﮐُﺠﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟!


ابوسعید-ابولخیر#  

حضرتِ درمان بیا...!💛                                                اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج؛ آمین.

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             

https://music-fa.com/download-song/14116/گاهی مواقع دلم میگیره برای خدا ... خیلی تنها و غریبه خدایی 👌👌👌گوش کنید ..حقیقت ها رو میگه

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             
👌👌👌

🌹🌹🌹

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             

نرفته از نظرم ذوالجناح بر می گشت 

که رفته رفته صدایت ضعیف تر می گشت 


ز بس که بر بدنت زخم های کاری بود 

که زخم تازه اگر بود بی اثر می گشت 


در ازدحام حرامی و نیزه های بلند 

شکاف زخم تنت باز و بازتر می گشت 


میان حلقه ی نامحرمان خودم دیدم 

که شمر با سرت از قتلگاه بر می گشت 


غروب بود و ربابت میان آتش و دود 

هنوز بین مزاری پی پسر می گشت... 

تبسمی از تو مرا کافیست تا از هیچ به همه چیز برسم🌟 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   luciferrm  |  1 ساعت پیش
توسط   dodo78  |  1 ساعت پیش