برایش بالشت را تا سحر تر کرده ای یا نه
نگاهی خیره هرگز پشتِ این در کرده ای یا نه
سکوتِ سردِ آذر را ، غروبِ بی کبوتر را
به یادِ او که دیگر رفته باور کرده ای یا نه
پشیمان بودی از کارت؟ زدی آتش به اشعارت؟
غزل پشت غزل با بغض پرپر کرده ای یا نه
شبیهِ من که هر لحظه پر از هاشورِ بارانم
هوای پرسه های خیسِ بندر کرده ای یا نه
تو هم اندازه ی پائیز ، دلتنگِ کسی بودی؟
غمت را با شب یلدا برابر کرده ای یا نه
دو تا فنجان سرِ میز و کمی لبخندِ ناچیز و
فقط تا صبح با گریه شبی سر کرده ای یا نه
شده یکبار با عطرش بگیری روی سر چترش؟
خزانِ خاطراتت را معطر کرده ای یا نه
#مهدی_حبیبی