@nazbanoo8300
آجی دلم برات یه ذره شده🙁😢
بیا و مرا به روشنایی یک شب شیشه ای پیدا کن .
در آن هنگام که دستانم امید زیستن را
با تمام وجودش می فشارد. و چشمانت که از آغازِ این خواستن با من تلاقی می کند .
من از رنج های بی واهمه می ترسم از اُمیدهای واهی از نگرشِ بین این دو
که کدام یک را باید انتخاب کنم؟
بیا و مرا دعوت کن به روشنایی چشم هایت .
جایی میان بودن و ماندن جایی که تو را پیدا کنم
و به لحظه ای که دوباره از تو آغاز شوم.
“محدثه بلوکی”