توی تاپیک قبلم گفتم:
که خواهرم تازه زایمان کرده ...دامادمون از قبل کلا با ما رفت و امدنداره حتی توی یک و نیم سالی ک ازدواج کرد فقط دوبار اومد خونه بابام بااینکه یه ربع ،بیست دیقه باخونه بابام و من پباده فاصله دارن ...کلا خودشو میگیره تو خیابون مارو می بینه روشو میکنه اونطرف ک یعنی ندیدم...قبلا یه بار ازش دلیل رفتارهاشو پرسیدم علنا گفت خوشم نمیاد باتون رفت و امد کنم....حالا رسید تا روز زایمان خواهرم
زنگ زدم دامادمون گفتم اجیمو بردن اتاق عمل تا باشوهرم بیام گفت ۹ماهه نیمدی الانم نمیخام بیای بعدم قطع کرد
بهش پیام دادم اگ نیمدم بخاطر این بود که تو گفتی نیاین خونه ام چ جوری بیومدم...اونم گفت الانم بذار زندگیمونو کنیم
بعدم زنگ زد به شوهرم که من مشکلی باتوندارم تا الانم رفت وامدی نداشتیم به خانومتم بگو به من زنگ نزنه شاید من خوشم نیاد