جمعه در حال ناهار خوردن بودیم توی خونه که مادرشوهرم زنگ زد گفت بیا ناهار ببر خیلی هم اصرار کرد
و شوهرمم پاشد رفت ناهار رو گرفت آورد
ته چین پر از زعفرون درست کرده بود...
مادرشوهرم میدونه که اصلا چیزای زعفرون دار نباید بخورم ... و تا حالا چندبارم شوهرم گفته بود که چیزای زعفرونی نفرستید ...
جمعه نشسته بودم نگاه میکردم شوهرم داره ته چین میخوره منم وحشتناک هوس کرده بودم اما جلوی خودمو گرفته بود به قورمه سبزی خودم بسنده کردم
دیروز هم مادرشوهرم غذا رو آورد داد دم در خونه و رفت این دفعه برنج زعفرونی خالص بود با جوجه زعفرونی و کباب کوبیده زعفرونی من بازم فقط نگاه کردم به سبزی پلو با مرغ خودم بسنده کردم
اما این دو روز انگاری کوفت خوردم
از بس این چند وقته آمپول زدم پشتم قلنبه قلنبه وکبوده پدرم دراومده آخه این انصافه؟😪