بچه ها من بچه اولم و الان حدود سه ساله ازدواج کردم. پسرم هم تازه دنیا اومده ودوماهشه. چون ناخواسته بود من تمام سعیم رو میکنم که فکرم رو درموردش مثبت نگه دارم و اینکه من خواهر و برادر کوچکتر از خودم دارم. از وقتی پسرم دنیا اومده هر روز مامانم زنگ میزنه و میگه که چرا بچه دار شدی؟ بچه چیه؟ خواهر برادرت پدر منو در آوردن و خلاصه همش میگه. کم کم دارم از بچه دار شدن پشیمون میشم. وااااقعا نمیدونم چیکار کنم نمیخوام اینجوری باشه ولی مادرم داره مادر بودن رو تو چشمم بد میکنه...یکی بیاد بگه چیکار کنم از دستش
ایندفعه بهش بگو نمیخواستی بچه دار بشم شوهرم نمیدادی
حالام میتونی بیا برش گردون همونجا که بوده
والا
تیکر برای هدف کاهش وزن تاریخ شروع رژیم:۲۱ آبان وزن شروع رژیم:۶۷هدف اول ۶۵🔓🔐هدف دوم ۶۳🔒هدف سوم ۶۰🔒هدف چهارم ۵۸🔒هدف پنجم ۵۶🔒هدف اخر ۵۴🔒من میتونم و باید بتونم تا عید به وزن مطلوبم برسم💪💪💪💪💪 قد ۱۵۸
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
راست میگه یه بار برای همیشه بهش بگو مامان چیکارش کنم اوردمش بندازم سطل اشعال یا بدم بهزیستی بزارم دم در خوبه خودت مادری این کارو میکنی با خواهر برادرم قرار نیست یکی بد باشه همم بد باشن ۵تا انگشت مثل هم نیستن اگه بد بود خدا نمیداد خودش میکشتش تو شکمم حتما حکمتی داره الان اوردم باید مواظبش باشم خوب تربیتش کنم تا مثل خواهر برادرم نشه بجای نصیحت خوب داری دیونم میکنی کاری میکنی از بچم بگذرم خودت میتونی از من بگذری اگه میتونی دیگه زنگ نزن این حرفارو بزنی تو باید دلگرمم کنی به زندگی نه اینکه اینه دقم بشی زندگیم از هم بپاشه خودمم افسردگی بعد زایمان بگیرم حداقل دلگرم نمیکنی سردمم نکن
حسادت چی نه فکر میکنم از بس خودشون اذیت شدن واسه شما نگرانن دوستم میگفت اسم بچه دوم میارم مامانم د ...
خب من همیشه پیش مامانم بودم خرید و اینا میخواست هرچی بود منو صدا میکرد ولی دو سه بار که گفتم نمیتونم تو این اوضاع با بچه از خونه بیام بیرون ناراحت شده و غر میزنه کم چرا بچهدار شدی ؟