بچه ها من بچه اولم و الان حدود سه ساله ازدواج کردم. پسرم هم تازه دنیا اومده ودوماهشه. چون ناخواسته بود من تمام سعیم رو میکنم که فکرم رو درموردش مثبت نگه دارم و اینکه من خواهر و برادر کوچکتر از خودم دارم. از وقتی پسرم دنیا اومده هر روز مامانم زنگ میزنه و میگه که چرا بچه دار شدی؟ بچه چیه؟ خواهر برادرت پدر منو در آوردن و خلاصه همش میگه. کم کم دارم از بچه دار شدن پشیمون میشم. وااااقعا نمیدونم چیکار کنم نمیخوام اینجوری باشه ولی مادرم داره مادر بودن رو تو چشمم بد میکنه...یکی بیاد بگه چیکار کنم از دستش
چون دیدم مادرایی با اومدن نوه حس پیری بهشون دست میده و ازین حس تنفر دارن!
به قول اون دوستمون دیگه شوهرم نمیداد! والا. حالا مگه هر کی مادربزرگ بشه پیره؟ مادربزرگ من من که دنیا اومدم پنج و چهار ساله بوده. الان مادرم چهل. چهل پیره؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.