لب تر کنی تمام وجودم تو می شوی
سلول تار و رشته ی پودم تو می شوی
تفسیر آفرینش من می شوی چه خوب
معنای کار حی ودودم تو می شوی
دل در هوای دوری تو غم که می خورد
دارو برای جان کبودم تو می شوی
دارد خیال آمدنم تازه می شود
تنها بهانه های ورودم تو می شوی
شادم از این جهنم تنهایی خودم
چون شعله های آتش و دودم تو می شوی
با صد سلام تازه سراغ تو آمدم
زیرا جواب گرم درودم تو می شوی
حالا شدم خلاصه ی نور نگاه تو
دیگر هر آن چه هستم و بودم تو می شوی