شعر کودک
گلارو و تعارف می کنم به ماشینِ شاسی بلند
شیشه رو پایین می کشه با یه غروری می گه چند؟
تراوله پنجاهی رو میگیره روی صورتم
فکر می کنه کی اَم گدا ؟ یا نم کشیده غیرتم ؟
آدامس و تعارف می کنم به ماشینِ سبز پلیس
دستامو دستبند می زنه باخبر از دلم که نیس
چراغ و قرمز می کنن ماشینا پشت هم میان
تا خرخره سیره دلا ، آدامسِ نعنا نمیخوان!
زهرا گلای زردشو می ذاره رو خاکِ باباش
باد می کنه دلش مثه آدامسه نعنایی یواش
ماه چین