بامزه اینکه آن روز که من عاشق شدم
موبایل اختراع نشده بود
تنها وسیله ی زلف گره بستنِ با معشوق
کاغذ بود و من همان شب را
بارها و بارها پاک نویس کردم
میخواستم برایشان نامه ای بنویسم
مقدور نبود ،
البته که در منزل ما همیشه کاغذ بود قلم هم بود
ولی من خودم از فرط هیجان دست هایم را گم کرده بودم
که برای نوشتن به جز کاغذ و قلم باید دستی هم باشد
که بنویسد:
بسم الله الرحمان الرحیم
من عاشق شما شده ام ..
مرا ببخشید گستاخی کردم و عاشق شما شده ام
میخواهم به وسیله ی این کاغذ از شما اجازه بگیرم
اجازه میفرمایید من گاهی خوابتان را ببینم؟
ببخشید دست خودم نیست
آن چشم های محترمتان قلب ما را لرزانده است♡