من دوتا پسر ۵و نیم ساله و ۴ساله دارم
دیروز عموی بچه ها پسر کوچیکمو برد با موتور یه دور زد و آورد و بزرگه رو نبرد
پسر بزرگم خیلی ناراحت شد آرامش کردم گفتم شب بابا خسته نبود خودش میبره دور میزنین
شب شوهرم اومد خونه طبق معمول رفت تو گوشی،پسرم اومد نشست پیش باباش با یه حالت مظلوم گفت بابا عمو منو نبرد داداشیو برد دور زد،شوهرم جواب نداد،به پسرم گفتم عیبی نداره بابا خستست،برو بغلش کن یکم،پسرم گفت باشه، اومد پیش باباش نشست بازم گفت حرفشو،یهو شوهرم داد زد سرش گفت زر نزن،پسرمم شوکه شد پاشد رفت اتاق گریه کرد
منم خیلی ناراحت شدم واسش،گفتم بچه فقط میخواست یکم بغلش کنی،گفت غلط میکنه میگه منو ببر دور بزن!!
یکم بحث کردیم،اخر شب پسرم گفت مامان من اشتباه حرف زدم میخواستم بگم بابا منو بغل کنه اما بابا فکر کرد من دور میخوام
دلم کباب شد براش