دوستان من الان ی سالو نیمه ازدواج کردم ۱۸ سالمه شوهرم ۲۴سالشه.شوهرم خیلی بد دهنه بداخلاقه ابرومونم همه جا برده هم خودم هم خانوادم.مثلا دعوا میکنیم میره بیرون تو حیاط سر و صدا راه میندازه ما هم تو روستا هستیم بحثمون همه جا پخش میشه یک کلاغ چهل کلاغ میشه،اوایل خیلی دوستم داشت حتی خودش کم خون مینور بود من کم خونی عادی داشتم دکتر گفت نباید ازدواج کنید ولی با اصرار خودمون و رضایت پدر و مادرا اونم ب زور،عقد کردیم،خانواده من راضی نبودن دو سال طول کشید تا راضیشون کردم،خانواده شوهر هم از من راضی نبودن،و چون همو دوس داشتیم عروسی کردیم.از همون وقتی عقد کردم از کرده خودم پشیمون شدم و یبار درخواست طلاق دادم اما دوباره دلم براش سوخت برگشتم چون دست بزن داره خیلی کتکم میزنه از همون دوره نامزدی تا الان.اینم بگم خودم روشو دادم هر وقت کتکم میزد خودم باهاش اشتی میکردم.یبارم بهم خیانت کرد.الانم هر روز کارش کتک و فوش دادن ب خودم و خانوادمه ولی وقتی میخوام برم خونه بابام یچی میگه دوباره دلم میسوزه
واسه رسیدن ب آرزوهام با دلهای پاکتون برام دعا کنید
دلت برای جووونی بخت ابروی خانوادت بسوزه اگرم دلت برای شوهرت میسوزه بشین کتک بخور چرا دیگه تاپیک زدی
از وقتی دلمون خواست یه فرشته خدایی به دلمون بیاره.هرروز هر ثانیه رو لحظه ب لحظه انتظار کشیدم ماه اول ماه دوم ماه سوم ماه چهارم .....یه روز عقب مینداختم ذوق مرگ یه هفته قبل پریودی استرس روز شماری میکردم اما الان ریلکس ........به مرحله ای رسیدم که فقط ریلکسم خودمم همیشه میگفتم مگه میشه کسی ریلکس باشه.دقیقا 16روزه عقب انداختم بی بی چک منفی با چه ذوقی گفتم شاید بی بی منفیه برم ازمایش ... ازمایش دادم منفیه برام مهم نیست به این حرف رسیدم که خدا میگه من به موقعه نی نی تو دلت میزارم پس اگر پریود شدی گریه نکن یا اگر عقب انداختی خوشحال نباش تا من نخوام نمیشه
خونه بابام مامانم منو تو پر قو بزرگ کرد اما اینجا دارم زجر میکشم تو روستا اب نداریم باید برم پای منب ...
الان عقلت نمیرسه که باید جدابشی؟؟؟؟؟وایسی یه بچه ام میافته دنبالت باید بسوزی و بسازی
Humanity is a religion in its own right, one with very few follانسانیت خود به تنهایی یک دین است که پیروان چندانی ندارد خواهشا بامن بحث دینی و سیاسی نکنید که بد قاطیم😕👊 با تشکر