من توعقد یه سال هرشب میرفتم خونه مارشوهرم توخونه شون یه سوییت کوچک بود که شوهرم منو میبرداونجا مادرشوهرم یه بارم من به کنار به پسرش شام نداددرحالی که جاری کوچکم خوردوخوراکش باهم بودن به من رونمیداد منم برم
برامنم نه مهم بودونه الان که هشت ماه پیش خونه شون شام دعوت بودم درعوضش منم نمیزارم بیاد خونه مون .بدون دعوت نمزرم خودشم حق نداره بیاد