سخت ترین لحظه زایمانتون کدوم لحظه بود؟؟

چرا برا من فشار ندادن..شاید تو اتاق عمل کارشون کردن

ک دو روز تو زایشگاه بودم بچه نمیومد بیرون چقدر گریه کردم من زایمان بدترین زایمان بود الان خیلی کمر دردم ولی پسرم و ک میبینم همه دردام یادم میره

ترجیح میدم بیهوشی ..زایمان اولم بیهوش بودم

من سزارین شدم ولی تمااااااااااااااااااامش استرس بود 

قبلا قلبمو جراحی کردم با اینکه مشکلی نداشتم بعد اون جراحی

ولی تولد بچه م خیلی بهم استرس وارد شد

هنوزم یادم میفته گریه م میگیره

انقدر قبلش دکترا و پرستارا دلداریم میدادن ولی فکر میکردم خود خدا م بیاد بگه الان وقت مردنت نیست باور نمیکنم

همش میگفتم خدایا یه بچه بی مادر تو این دنیا نذارم و برم      

منم سزارین شدم دو بار؛ هر دو بار با درد عمیق بریدگی تو شکمم به هوش اومدم...و فشارهای بعدش که نا نداشتم ناله کنم...دو نفر اومدن شکممو فشار دادن...و موقع پایین اومدن از تخت برای راه رفتن که درد دنیا رو ریختن تو بریدگی شکمم...سرم گیج شد و چشام سیاه شد...و اون شب کذایی زایمان دومم که خواهرم بهم آب آناناس داد 😭 تو بیمارستان...منم نفخ کردم درد بخیه ها یادم رفت معدم ورررم کرد اومد بالا...یادمه اذان میدادن من اشک میریختم و تو راهروی بیمارستان دست تو دست خواهرم راه میرفتم که گاز دفع کنم😭

خانوما اونایی که یه زایمان عالی بدون عوارض میخوان زایمان طبیعی بدون درد بکنن یه آمپول از کمر بهشون میزنن درست مثل سزارین بی حس میشن بعد بدون درد بچشون دنیا میاد واسه تغییر شکل و افتادگی رحمم از بارداری ورزشای کیگل رو شروع کنین تا همیشه هم ادامه بدین روزی هزار بار چون رحم ماهیچست با ورزش جمع میشه کیگلم یه جوریه در همه حالت میتونی انجامش بدی

۱۶ ساعت درد طبیعی کشیدم اخرم سزارین شدم .

همش درد بود

یاد مادرایی افتادم که ۹ ماه انتظار میکشن و سختی و درد و استرس زایمان رو تحمل میکنن بعد بچه رو نشونشون نمیدن،چون بچه سالم نیست

یکی از اقوام نزدیکم براش این اتفاق افتاد،بچه مشکل شدید روده داشت،

کل روزایی که باید مهمون براش میومد و تبریک و کادو همه توی بیمارستان بودیم و پشت اتاق عمل،تا ۸ ماهگی بچه

واااااای عین من تمام استرسم این بود ک بچم سالم باشه، همه سونو ها و آزمایشام هم نرمال بود ولی بازم ترس داشتم 

من سزارین بودم 😁

الان بچش حالش خوبه؟ 

من طبیعی بودم....ترس رو قبل از زایمان داشتم....چون نمیدونستم چیه....ولی وقتی افتادم تو پروسه زایمان فقط درد بود دیگه نمیترسیدم.‌...یادم نیست بدترین لحظه کی بود..‌.همش یکسان بود...و کلا سه ساعت درد کشیدم از ۱۲ تا ۳  و۱۰ دقیقه که بچم به دنیا اومد....به نظرم طبیعی خیلی خوبه به شرطی که جایی باشی که رسیدگی شون خوب باشه...ولی بعد از زایمان چون حین درد زیر دوش آب بودم لرزه افتاد به جونم که هر کار میکردم گرم نمی شدم این تنها خاطره بدی که زایمان واسم مونده....آخرشم تخت بچه رو کشیدم سمت خودم و سرما گذاشتم کنار تختش که با حرارت اون گرم شدم خوب شدم پرینت را کلی پتو آوردن ولی فایده نداشت

موقع تولد من زایمان اولم بیهوش شدم

وقتی ک از مامانم جدا شدم...وارد بخش زایمان شدم. برگشتم ی بای بای کردم ....ی لحظه اشکامون سرازیر شد ولی من میخندیدم ومیگفتم خداحافظ

احساس کردم دیگه برنمیگردم😂😂

من طبیعی زایمان کردم 

خواهشا تا دردتون شروع نشده نرید بیمارستان من از تاریخ زایمانم گذشت و بستری شدم تو زایشگاه بعد ۳ روز که بهم امپول و قرص دادن تازه دردم شروع شد و به شدت توی زایشگاه افسردگی گرفتم وقتی زایمان کردم اوردنم تو بخش همه ازم میترسیدن مثل روح بودم با صورت ورم کرده چشمای قرمز موهای بهم ریخته وای یادم میاد حالم بد میشه

همچین هم سالم نبودنا😑

افتادگی رحم و موانع و بی اختیاری و ....