لباساش دیگه نشور چشمش کور بشوره
اسی بنظرم خیلی بی زبونین خودت و شوهرت ، ینی چی یه ماه وقت؟؟؟؟؟ هرچی حواستن بهت گفتن، اگه اروم و با ملاطفت بگی لطفا خونه بگیرین که نمیرن ، به شوهرت بگو یه بلط اتوبوس بگیره ، سوارش کنه ببرش ترمینال به مقصد خونه پرشوهر، زن بزنین بگین فرستادیمش ، دانشگام باز شد مسافرخونه ، خونه اجاره و خواباه ، دیم حتی اخر هفته ها راش ندین
وای که چقد درکت میکنم دقیقا دوسال اول زندگی منم اینطوری بودم برادر شوهره وبال گردنم بود بایه خونه ۴۰متری و هزارتا بدبختی
یه سوال پیش اومد
وقتی ناهار یا شام نمیذاری واکنش بردارشوهرت چیه؟
اه اعصابم خورد شد دیگ برا چی چادر میپوشی خب سارافن بپوش خیلی سخته چجوری نزدیکی میکنید،،،میاد بالاسرتون وایمیسه نیگا میکنه پسره خودشو زده به شاسکولی وگرنه بچه کوچیک که نیس
ظاهرا مشکل شما با دعوا هم حل نمیشه یه حرکت عملی بزنید
مامان من الان ۷۰ سالشه زمانی که ۲۵ ساله بوده عموم از ده اومده با اینا زندگی کنه مادرم سه تا بچه کوچیک هم داشته پدر بزرگ خدا بیامرزم میاد مادرمو میبره خونش وقتی پدرم میره زن و بچه اش بیاره میگه ما از این قرار ها نداشتیم دختر جونم با مرد نامحرم تو خونه تنها بمونه اگر غیرت تو اجازه میده غیرت من اجازه نمیده برادرت رفت بیا دخترمو ببر بابامم میره دوساعته داداشش و میندازه بیرون و میاد مادرمو میبره اون موقع ها قدیم ها خانواده شوهر خیلی روی عروس تسلط بیشتر داشتن پدر بزرگم جلوشونو گرفت گفت رو بدی این میره اون یکی پیاد میشه کاروانسرا
خدا صبرا بده گیر خانواده نفهم افتادی کوتاه نیا سر فرصت یک ماهه اقدام کنید نزارید باد بخوره توش اول تابستونه این شرایط اذیت کنندس
اسی مواظب خودت باش وقتی می خوابی یه چیزی بزار پشت در اتاق که اگه بخواد در رو باز کنه صدا بده بیدار بشی یا کلا نتونه در رو تکون بده
از اسی سواستفاده میکنن میدونن نمیتونه بره خونه پدرش هر بلایی بخوان سرش در میارن
