منم خیلی مثل تو بودم استارتر دقیقا یاد گذشته خودم افتادم شوهرمم مثل شوهر شما آدم درستی هست
برادرشوهرمنم تا قبل زن گرفتنش با ما زندگی می‌کرد وای خیلی سخت بود ولی برادرشوهرمن خیلی چشم پاک بود و تو این چند سال ک ی اتاق بهش داده بودیم اصلا نمیومد سر سفره ما براش غذاشو می‌بردم تو. اتاق از دم در حتی در این حد ولی بازم سخت بود خیلی... راحت نبودم تازه یک بچه کوچیک داشتم اصلا نمیتونستم براش لالایی بخونم یا لباسهای آزاد نمیتونستم بپوشم صدام هم باید خیلی آروم بودد حتی تو رابطه با شوهرم خیلی سخت گیر شده بودم ی وقت صدایی نشنوه 😩😩😩😩.... هر بارم ب مادرشوهرم میگفتم سلیته گری میکردن سرم ولی خب صبر کردم بالاخره ایشون داماد شدن ولی واقعا با صبر و حوصله همه چی درست میشه فک میکنم
بخاطر شوهرت بساز با این شرایط اگ برادرشوهر چشم ناپاک هست بهتره برای مدتی قهر کنی و بری خونه مادرت یا ک مستقیم بهش بگی.....
وای حالم بدشدچقدنفهمن ...وقتی یکی بیشعوره باعمل حالیش کن صبح که بیدارشدین صبحونه بده کوفت کنه وسیله هاشوبده دستش بره به درک😡مثل خانواده شوهرم ازروزبعدعروسی تلپ بودن خونه ما حالاقبل اون اصلا راه مشهدونمیدونستن...بخدااینقدرفت وآمدشون زیادبودکه دیوونم کردن یه روزباشوهرم دعواگرفتم اومدم توحیاط به سروصدا دیگه گورشونوگم کردن الان کمترمیان 😏
عجب خانواده بیشعوری
بالاخره هر کی ی جای زندگیش باید ی امتحان سختی رو بگذرونه اره خب اون موقع بچه تر بودم و جوون تر بودم
اما خب خدا روشکر الان واقعا ب آرامش رسیدم حتی همون خانواده شوهرم خیلی احساس پشیمونی میکنن
ولی در کل صبر ب معنی این نیست ک شما باید سکوت کنید در برابر همه مشکلات صبر یعنی کنترل کردن خودت در برابر ناآرامی ها یی ک رخ میده
