" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)
چرا امکانش هست نفس مادر من کاملا قطع شد سر عمل و بعد زنده شد
" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)
" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)
اتفاقا واسه منم سواله....ینی انقد مرگ خوب وشیرینه وما الکی ایییینهمه میترسیم؟؟؟
ولی من شنیدم یکی از پیامبرا از خدا خواست مرگ و تجربه کنه بعد خدا یه سیب داد دستش و گفت تا تو اینو بخوری جونتو میگیرم
بعد که دوباره زنده شد گفت مثل این بود که زنده پوستت رو بکنن
مسلما برای ادمای خوب مرگ راحت و شیرینه
" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)
عذاب هس مگه نمیگن لحظه جان دادن خیلی سخته و ترسناکه
هر کسی زنده نمیشه حتما خدا بهشون یه فرصت دوباره داده پس ادمای بدی نبودن
اون برای گناهکاراس که فرشته های مرگ که به سراغشون میان مثل اعمالشون تو دنیا بد و تزسناکن
" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)