2777
2789
خوشبختن؟؟

۱سال اول که عقد بودن من دوستمو میدیدم

خیلی خیلی اختلاف داشتن

همش انگار یه منتی رو سر شوهرش داشت که یعنی من از سرت زیادم و تو باعث شدی نامزدیم با پسر عمم بهم بخوره

الان دو ساله عروسی کرده ازش خبر ندارم

اما درکل به نظرم فقط داره میسازه، بیشتر دلش با پسر عمش بود

اما تا جایی که میدیدم شوهرش خیلی دوسش داشت

خدا رو هزاران بار شکر 💕

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هم گناه ارزش دیدن رو داره؟؟ داستانش چیه

اره واقعا قصه جذابی داره.. درمورد ی خانوادست ب نام صبوری.. همشون تو ی خونه زندگی میکنن وضعشون توپه پرویز پرستویی توی جوونی از ماموریت برمیگرده خونه زن و پسرش نیستن خیلی میگرده دنبالشون ولی پیداشون نمیکنه الان بعد از ۲۸ سال پسرشو پیدا میکنه و ادامه داستان

قبل از اینکه عاشقم شوی...مرا خوب نگاه کن، مبادا چیزی از قلم بیفتد که بعدها به چشمت بیاید..!
۱سال اول که عقد بودن من دوستمو میدیدم خیلی خیلی اختلاف داشتن همش انگار یه منتی رو سر شوهرش داشت که ...

دلم برا شوهرش سوخت

چقدر سخته دوست نداشته شدن

و چقدر سخته یکیو خیلی بخواییییییی

رفیقم بود 
دلم برا شوهرش سوخت چقدر سخته دوست نداشته شدن و چقدر سخته یکیو خیلی بخواییییییی

آره خیلی

شوهرش خیلی ترحم برانگیز بود

انقد آویزون دوستم شده بود که جذابیت مردونه نداشت

فرض کن دوستم با پسرعمش محرم بودن بعد این شوهرش همش جلوش درمیومده و هی بهش زنگ میزد

اصن دوستم بدجور ازش نفرت پیدا کرده بود

ولی اون واااقعا میخواستش آخه قبلا باهم دوست بودن

خلاصه آخر انقد آویزون شد که دوستم نامزدیشو بهم زد

شوهرش برا ماها هم جذابیت نداشت انقد که از آویزونیش شنیده بودیم

اما خدایی خیلی دوستمو میخواست

منم همون موقعها عقد کردم، جریان دوستمو برا شوهرم گفتم، شوهرم خیلی دیدِ بدی نسبت به شوهر دوستم پیدا کرد، میگفت کسی که چشمش دنبال ناموس مردم باشه واقعا آدم سالمی نیست

ولی پسرعمهه از همه بیشتر گناه داشت، یه جورایی قربونی شد این وسط، خبیلیم پسر خوبی بود و بدیشم این بود که فامیلن و تا آخر عمر روشون تو روی همه

خدا رو هزاران بار شکر 💕
خب نکیسا اول بهش تجاوز کرد بعد رفت عروسی بعدم رستا پیش نکیسا بود دیگه کسی ک نمیتئنست بیاد تجاوز کنه

آخرشم خودش برد انداخت خیابون لباسو تو ماشین پوشید دیه از این واضح تر ک نمیتونستن نشون بدن ک آخه ولی ی چی بعید میدونم خالکوبی مال اون باشه ها شاید یکی دیگرو فرستاده سر وقتش نه جمله اول و دومم تناقضه😂😂

آره خیلی شوهرش خیلی ترحم برانگیز بود انقد آویزون دوستم شده بود که جذابیت مردونه نداشت فرض کن دوست ...

اره خدایی

ایشالا که هر سه خوشبخت بشن

همچنین من و شما و دوستان

برام دعا کن

رفیقم بود 
آخرشم خودش برد انداخت خیابون لباسو تو ماشین پوشید دیه از این واضح تر ک نمیتونستن نشون بدن ک آخه ولی ...


ن بابا وقتی عاشقش بوده که نمیده،یکی دیگه بهش تجاوز کنه شاید خالکوبیه نشونه ای باشه ک رستا بفهمه کار اپنه

منم همون خالکوبیه دو به شک کرده

احتمالا مهران باشه چون فک نمیکنم یه غیر آشنا یهو وارد سریال کنن نه😂 اگرم نکیسا بود ب این زودی لو نمیدادن ب نظرم این سریال از اولم ذهنو منحرف میکنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز