2733
2739
عنوان

خاطرات بد کودکی‌ که تا الان فراموش نشده و تاثیر گذاشته

| مشاهده متن کامل بحث + 6398 بازدید | 102 پست
3سالم کمتر بود جیش کردم تو خودم بابام دعوام کردم اینقد گریه کردم ک بالا میوردم همش هیچوخ یادم ...

خخخخخخ حالا منو هیشکی دعوا نمیکرد چون هر کی هرچی بم میگفت میگفتم جیش میکنم تو خونتونا

بعدم بهش عمل میکردم

همه حساب میبردن😂😂😂😂

بابام تو چهار سالگی مادرمو فجیع کتک زد و داشت دست میکرد تو چشماش که چشماشو در بیاره ..... من نشستم ت ...

چقد بابات ظالم بوده من نمیتونم به یه نفر یه سیلی بزنم

در تاریخ9/9/99 بهترین اتفاق زندگیم افتاد🌈🧚‍♀️.                              تیکر 9/9/99

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
ما با عمه ام همسایه بودیم دختر عمه ام خیلی بدجنس بود همش منو به بهانه های مختلف میزد یه شب خونشون ب ...

عقده ای بودن😕😕 باور کن جو خونه شون متشنج بوده

هيچ کس نميتواند به عقب برگردد و از نو شروع کند.اما همه مي توانند از همين حالا شروع کنند و پايان تازه اي بسازند
و روزی ک تو خیابون انقد کتک خوردم و بزور التماس ولم کردن تا یکسال لکنت داشتم، درست صحبت نمیکردم، از ...

واییی کی زد؟!!چرا اخه

هيچ کس نميتواند به عقب برگردد و از نو شروع کند.اما همه مي توانند از همين حالا شروع کنند و پايان تازه اي بسازند
2740
😭😭😭😭قربونت بشم چطوری تحمل کردی 

تا چند وقت اصلا نميدونستم چي شده افسردگي شديد داشتم بيرون نميرفتم تنها همش ميترسيدم 

الان خداروشكر خوبم فراموش كردم تقريبا ولي به خاطر مامان و بابام كه كمرشون شكست اون آدم رو نميبخشم 

و روزی ک تو خیابون انقد کتک خوردم و بزور التماس ولم کردن تا یکسال لکنت داشتم، درست صحبت نمیکردم، از ...


تو چ زندگی سختی داشتی   

هر کی پشت سر من حرف میزنه راضیم ازش حق داره خدایی خیلی حال میده غیبت کردن    تیکر بارداری نیست
چقد بابات ظالم بوده من نمیتونم به یه نفر یه سیلی بزنم

مادرم جدا شد و بابام الان ارومتر شده قبلا حیلی ظالم بود و سنگدل نسبت ب مادرم انگار دشمنش بود 

 طنازی و لوندی برای شوهرم بلد نیستم....هرگز با سیاست حرفمو ب کرسی ننشوندم..... روک تو چشاش نگاه کردمو گفتم ....‌  ۸۰درصد حرفامم با دعوا پیش بردم چون یک زن بی سیاستم.... اما خط قرمزهایی دارم همیشه از رابطه بعنوان اهرم فشار خواسته هام استفاده نکردم چون حس کردم خودم بی ارزش میشم..... دوست دارم مادر بشم اما همش میگم اخه نمیشه ...اخه سخته.... اگر داستان زندگیمو خونده باشید میدونید سختیام برای چیه....میگم مادر نشم اما اگر خدا روزی خواست و شدم اون طوری برنامه بچینه که بچم مثل خودم تو سختی بزرگ نشه.... دوست ندارم بخاطر لذت بردن خودم و مادر شدنم فرشته ای رو اسیر کنم.... اونقدر به خدا و وجودش ایمان دارم که مطمئنم چند وقت دیگه پیام بدم و بگم خانمها 😍برای بیماری چشمهام یک درمان قطعی انجام شد و دیگه لازم نیست منتظر نابینا شدنم بشم.🤩🤩...بعد پیام بدم وای خدارو شکر ما یک خونه ی بزرگ با باغچه ای بزرگ خریدیم..😜..بعدم بگم مادر شدم.... ماشین خریدیم.......ووووووووو..... قول میدم همیشه توی لحظات خوشم بدون ترس از چشم زخم  خوشیمو باهاتون درمیون بزارم...💖. عوضش شما هم برای آرزوهام خوشبختیم صلوات بفرستید..... که ایمان دارم خدا توی قلب تک تکتون هست و همتون دلهاتون پاکه  💞😘😘🥰
بابام تو چهار سالگی مادرمو فجیع کتک زد و داشت دست میکرد تو چشماش که چشماشو در بیاره ..... من نشستم ت ...

بعد از آن هم بابات مادرت را زد ؟ برای مامانت هیچ وقت تعریف کردی که این صحنه ها را دیدی 

دل عروس شکوندن تاوان داره خدایا خودت انتقامم را با عروس دومشون بگیر خیلی ناراحتم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز