2733
2739

وقتی بعدازچندماه سرپاشدم براش کادو گرفتم رفتم دیدن مامانمم..ولی اون زیادتحویلم نگرفت انتظارداشت براش کادو طلاببرم...وقتی شنیدم دلم شکست...حتی بهم نگفت مامابچه ات روبده بغل کنم..فقط نشسته بودونگاهم میکرداحساس کردم غریبه ام...

وقتی بعدازچندماه سرپاشدم براش کادو گرفتم رفتم دیدن مامانمم..ولی اون زیادتحویلم نگرفت انتظارداشت براش ...

تقصیر خودته دیگه، براچی تو براش کادو گرفتی، وقتیکه حتی نیومده بچتو ببینه😒😒😒😒😒

فروش لباس های فانتزی و با کیفیت بچگانه با قیمت های استثنایی🤩


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منو وخواهرم باهم دیگه تویکسال باتفاوت یکماه باردارشدیم هردومون هم دختربه دنیاآوردیم من عمل سختی داشت ...

مامان منم همینطوریه عزیزم

یادخدا آرامش دهنده قلبهاست خداجونم خودت رو ازمن نگیر
2731

گفتم مامادلت نمیخوادنوه ات روبغل بگیری گفت نه ماما سالم باشه انشالله دستم دردمیکنه همون لحظه انگارازخدابودخواهرم بابجه اش اومدن داخل تامامانم دیدش پاشدبجه اش روبغل کردچنان پرتش میکردبالاومیگرفتش...بهش گفتم ماما مگه دستت دردنمیکنه..گفت ماما چکارکنم خواهرت ناراحت میشه دلش میشکنه.گفتم مگه من دل ندارم ؟خب بی توجهیت نسبت به من ودخترم دل منو هم میشکنه..خندیدوخودش روسرگرم کرد

وقتی بعدازچندماه سرپاشدم براش کادو گرفتم رفتم دیدن مامانمم..ولی اون زیادتحویلم نگرفت انتظارداشت براش ...

عزیزم خیلی حستو درک میکنم ...مادر منم همینطوره. 

وقتی زایمان کرده بودم برای پسرم .شب که گریه میکرد اون پا میشد میرفت یه جا دیگه میخوابید بعد میگفت من طاقت گریه بچه ندارم‌...

حتی وقتی شوهرم میومد دیدنمون. نمیومد یه استکان چایی بزاره جلوش .خودم با اون وضع پا میشدم از شوهرم پذیرایی میکردم. بیشتر از اینکه شوهرم توی دلش سرکوفت بهم بزنه غصه میخوردم. ولی وقتی کاری داشته باشه سریع به شوهرم زنگ میزنه بیا فلان کار را برامون انجام بده. همیشه از رفتاراش پیش شوهرم شرمنده ام 

...
2740
دلیل کادوبردنت چی بود؟

هیچی ..مامانم عادت داره دست پربرم پیشش...البته فقط فقط فقط فقط فقط من اینطورم..پسراش ودختراش حتی یه جفت جوراب براش نمیخرن..منم گفتم چون مادره دلش شادبشه می ترسم خداقهرش بگیره..ولی اون پرتوقع ...هرجی براش میخرم روتحویل نمیگیره بااکراه میگیره

بعدش موقع بلندشدن ازخونه گفت ماما چیزب ندارم به دخترت بدم به خواهرت هم چیزی ندادم ازش بپرس.بعدافهمید ...

من یه دوست دارم دوتا خواهرن یکی ۱۹ سالگی ازدواج کرد یکی ۳۰ بعد اونی که ۳۰ ازدواج کرد تو این ده سال که خواهرش سر زندگیش بود کلی به خانوادش میرسید حتی با وجود اینکه میتونست پولاشو جمع کنه جهاز خوبی بگیره بازم اینکارو نکرد خلاصه الان مامانه با دومی بهتره خوب کلی کمک مالی بهشون کرده بعد اینیکی ناراحته هر چیم میگم نمیفهمه که مثلا چرا مادرم برا خواهرم سیسمونی اینطور گرفت برا من هیچی . خلاصه همش حرفه دیگه

مامان دلم برات خیییییلی تنگه جای خالیت با هیچ کس پر نمیشه 
عزیزم خیلی حستو درک میکنم ...مادر منم همینطوره.  وقتی زایمان کرده بودم برای پسرم .شب که گریه م ...

بخدا من فقط شوهرم کارامومیکرد..حتی چی بگم چیزی که فکرشم نمیکنیدرو اون انجام میداد..اجازه ندادخواهراومادرش بیان .گفت راحت درازبکش خودم همه کارات رومیکنم خیلی تنهابودم..دلم مادرمومیخواست..حداقل بودش باهام چایی میخورد...بچه هادلم شکسته...

هیچی ..مامانم عادت داره دست پربرم پیشش...البته فقط فقط فقط فقط فقط من اینطورم..پسراش ودختراش حتی یه ...

پس خودتون اینجوری عادتش دادید. که لازم نیست هیچ لطف و محبتی بهتون بکنه چون شما همیشه با هر رفتاری ایشونو پذیرفته و قبولش دارید. چند وقتی رفتارتو عوض کن. اگه ازش ناراحت میشی مستقیم بهش بگو و اگه بازم بی توجهی کرد رفت و آمدت رو مدتی کم کن.

وزن فعلی:۵۸کیلو، وزن هدف: ۵۰ کیلو شروع: ۹۹/۲/۲۲~~~ وزن :۵۷کیلو ۹۹/۳/۲۲
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687