من که دو ماهه و نیمه تمام هرچی مراقب کرده بودم هرچی قرنطینه کردم هرچی رشته کردم پنبه شد ، دود شد رفت هوا
پدر بزرگم فوت کرد از اونجایی که هیچکس اینجا نیس جز من همه از شهرهای دیگه اومدن خونه من و وااای دیگه نگم روزه
مهمون
حلوا
مراسم
ناهار و صبحانه برای مهمان هایی روزه نبودن
۷۲ ساعت تمام بیخوابی
هرکسی هم میرفت بیرون دنبال کارهای مراسم بود چون داغ دار بود و کم طاقت میگفتم وایسید جلوی در ضدعفونی بکنمتون بهشون بر میخورد و عصبانی میشدن