امروز تاپیک زدم گفتم که همسر سابقمو از بلاک دراوردم و بهش گفتم که پول وسایلمو بهم بده.
شب دیدم یه عکس برام فرستاد. وقتی باز کردم ترسیدم. عکس پروفایل یکی از مخاطبین تلگراممن که آقاس. و اون نمیشناختش. یهو خیلی حس بدی بهم دست داد فکر کردم اینو فرستاده که بگه یا دهنتو ببند یا حالتو میگیرم. البته حالگیری ای نمیتونست بکنه چون من مجردم و کلا با اون آقا چند تا مکالمه رسمی داشتم و خیلی ام باهاش رودروایسی دارم. حس کردم مسته. میخواد به اون پیام بده. نمیدونم هرچی که بود خیلی حس بدی داشتم. هی پرسید این کیه. بعد از دودقیقه دیدم واقعا حال خودش نیست و من درست فکر کردم. عکسامو دونه دونه واسم فرستاد که دلم برات تنگ شده و جات تو زندگیم خالیه. این ماه دارم میرم تصمیم دارم آشتی کنیم. نمیتونم تنها. تورو خدا بیا باهم بریم زندگی جدید بسازیم. یه جورایی هم خدافظی کرد هم تعارف آخرشو خواست بزنه که من بهت گفتم برگردیم به هم.تو نخواستی. انقدرررر حرف زد و حرف زد و حالمو بد کرد که دوباره مجبور به بلاک شدم اونم با حال بد و استرس و دلگیری بیشتر.به خودم اومدم دیدم ناخنامو جوری خوردم که خون میاد.