همین دیگه .. تلاشه از سمت منه
نمیذاره با دل خوش بگذره من خیلی دارم کوتاه میام اخه نمیدونی چیا میگه که دلمو میشکنه و گریمو در میاره
همین دیشب به خاطر اینکه من درونگرام اون برونگرا بهم گفت تو همین الانش عین سن بالاهاس اخلاقت وای به حال اون موقع که سنت بره بالا
بعد من گفتم خوب انتخابت اشتباه بوده دیگه باید یه شادو شنگول و الکی خوش مثل خودت پیدا میکردی گفت پیدا میکنم 😳 بعد دوباره گفت هروقت احتیاج باشه پیدا میکنم😳 منم ساکت شدم و به همه حرفایی که راحت میزنه و براش مهم نیس فکر کردم
چند وقت دیگه باید از این خونه بلند شیم پول پیش خونه رو من دادم آقا دوسال با خیال راحت نشسته و فقط منو خرد و خار و تحقیر کرده
حرف زدنی میگه تو چه کمکی کردی مگه به من😳😳 وقتی چشمش نمیبینه من دویست تومن گذاشتم بدون استرس نشسته زندگی میکنه مهمونیاشو میده ولخرجیاشو میکنه من چرا دیگه باید به این آدم کمکی بکنم ؟؟!! اینا همش دردههههه
شوهر قدر نشناس من انتظار داشت دوباره من برای پول پیش خونه پول بدم
الان تو بانک کذاشته بودم کلی سود میومد رو پولم
بعد باباش یه عروسی برام نگرفت چون مطلقه بودم منی که بهترین جهیزیه با پول پیش خونه گذاشتم و ندیدن رفتن عروسی واسه پسر کوچیکترشون گرفتن
اینا قدر منو هیچوقت ندونستن
الان به شوهرم که میگم من پولمو لازم دارم لج کرده با من
میگه با پول من نمیشه جای خوبی زندگی کرد
کفتم هرجااااا تو بری من میام نگران نباش
گفت پس باید بریم خونه بابام اینا زندگی کنیم
منم کفتم تو برو زندگی کن من بمیرم با اونا زندگی نمیکنم
یه ماه دیگه باید بلند شیم از اینجا آقا تو این مدت پس انداز نکرده فقط ولخرجی کرده البته این چیزیه که اون میگه خدا میدونه واقعیت چیه شایدم داره و رو نمیکنه
منم گفتم ببین من داستانای تورو از برم میدونم نزدیک تخلیه خونس اداهات شروع شده و بنای رفتنو گذاشتی و مدام بهونه میگیری هرکاری به صلاحته اون کارو انجام بده
گفتم تو خیلی وقته رفتی جسمت اینجاس روحت جای دیگس
دلم خیلی شکسته نمیدونم چرا انقد ظالمه چرا دلش واسه این سالایی که باهم بودیم نمیسوزه
میدونم برم مثل چی پشیمون میشه ولی من تموم کنم یعنی از دلم بندازم بیرون خدا هم بیاد نمیتونه راضیم کنه چون تجربشو با کس دیگه ای داشتم میشناسم خودمو
ولی نمیدونم با این ادم کی به اون مرحله میرسم فکر کنم اخراشه دیگه