خیلی ناراحتم از اینکه سینه هام کوچیکن باردارشدم تا۸۰هم رفت ولی الان بچه شیرمیدم بایدبزرگ باشه ولی متاسفانه روزبه روز داره آب میشن روم نمیشه ازکسی سوال کنم بنظرتون درمانی وجودداره البته به غیرازعمل چون خطرش بالاست وخیلی گرون
اووووووف دیگه خسته شدم
من اگه یک ساعت خودموتوآیینه نبینم دلم برای خودم تنگ میشه موندم وقتی نیستم شماچه میکشین؟درضمن کاربرجدیدنیستم...کاربری جدیدمه😉
رادینم..پسرمامان هیچوقت فکر نمیکردم یه پسر شیرین مثل تو داشته باشم از وقتی اومدی دنیای مامان قشنگ شد عشق کوچولوی من مرد کوچیک مامان...😍❤نازگلم قلبمی معجزه کوچولوی من دختر قشنگه مامان❤ربان گوشه ی عکست...حق من این نبود عکستو بااون ربان مشکی ببینم داداشی😔😭🖤 پادشاه زندگی من جایی همین نزدیکی ها مشغول تلاش است...کم می خوابد. استراحتش کم است.دستان مردانه اش را که حکمتش را نمیدانم چرا آرامش بی پایان دارد.پادشاه من خسته میشود اما خستگی در میکند از من...آغوشش از جنس خواب است بی هوا هم که بغلش کنی چشمانت بسته میشود از آرامش بی حساب...چه افتخاریست خانمی کردن برای چنین گوهری...چه برکتیست که خستگی اش با من در میشود...به خودم میبالم که از وجود من لذت میبرد... دستانم خالیست. چیزی برای عرضه ندارم. اما تا آخرین شماره های نفس هایم قدر دان توام..قدردانم که پادشاه من بهترین مرد زمین است...لمس قشنگیست واژه خوشبختی و من خوشبخت ترینم با تو❤همین که از عمق وجود میدانم دوستم داری برایم کافیست...
خب کوشولویی مامان شدی معلومه همینجوره من الان 75 ام مجرد 🙊اونروزی رفتم سوتین فروشی انقد سوتینای خوجیلی دلشت ولی مال هفتادو پنج بود و شماره پایین شماره های بالایی فقط زنونه زشتو بود 👯ولی گرون بود سوتین نیم تنه شده 47 و 35