سلام خانوما ..شدیدا به مشاوره و راهنماییتون احتیاج دارم ...
راستش من دل خوشی از خانواده همسرم ک عقد هستیم ندارم..واقعا ادم حساب نمیکنن منو ... بی احترامی یا زخم زبون و ...ندارن ولی واقعا بهم بی محلی میکنن و خیلی چیزای دیگ که حوصلشو ندارم بگم طولانیه ...و اینکه هروقت میرم خونشون با ناراحتی برمیگردم ...مثلا فک کنین من بعد ی ماه میرم اونجا بعد شب که میشه همشون باهم میرن بیرون میگن حوصلمون سر رفته میریم بگردیم ...خب ادم بهش برمیخوره ...این یکیش بود ...
ولی منو همسرم باهم خوبیم و دوسشم دارم ...
الان مشکل اینجاست که مامانم بهم میگه دفعه ی بعد که خاست شوهرت ببرتت خونشون بگو مامانم اجازه نمیده تا بیاد و باهاش صحبت کنم ...ولی من دلم نمیاد مامانم اینطوری بده میشه... من میگم خودم باهاش صحبت کنم ..ولی اصن نمیدونم چطوری چی بگم چیکار کنم ...سنمم کمه و سیاستیم ندارم ..