یه از خیلی بد دارم که اینجا اولین بار دارم میگم
خیلی بده
من یه شب خونه مامانبزرگم مونده بودم شب موقع خواب هندونه و چایی واب و اینا زیاد خورده بودم بعد موقع خواب تو تاریکی 3بار رفتم دستشویی.
بار چهارم بعد نیم ساعت دوباره داشتم میترکیدم اما روم نمیشد جلوی اونا برم. خواب بودن اما با صدای در دستشویی بیدار میشدن خب.
اینقدر با خودم کلنجار رفتم هرکاری کردم خوابن نبرد.
هرکاری هم کردم روم نشد از خجالت برم دستشویی.
تو اتاق خواب تنها بودم دستشویی توی راه رو بود.
مجبور شدم برم تراس. 🤨😶😥😣😣
لعنت بر هندونه و چای