بچه ها این مطالبی ک میزارم یک قسمت از زندگی واقعی دوستم هست ک من راوی هستم.لطفا خواهشن خاهرانه کمکش کنید چون کنارمه داره میخونه.
بگو
اوف باز قطره چکانی. وات دفاز؟ اینقدر بدم میاد قطره چکانی میکنننننن
20-1سالمو تموم نکردم ک تو دانشگاه با ی پسری اشنا شدم زندگی خانوادگیم بد بود پدرم فوت کرده بود و برادرم ب تازگی تو تصادف کشته شده بود من روحیم صفر بود خودم کار میکردم و خرجمو درمیوردم مادرم عضو کمیته امداد شد تا خرج بخور و نمیرمون دربیاد و منم کار میکردم و کمک خرج بودم همیشه خدا مواظب خرج کردنم بودم بیشتر مواقع پولی نداشتم ک بخام خرج کنم مادرم افسرده بود بی پولی وضعیت بدم همه فشار اورد ک من فرار کنم از خونه.با این اقا دوست شدم مدت کم از دوستیمون گذشت ک اومد خاستگاری مادرمینا حتی برای تحقیق نرفتن و سریع مادرم گفت باید عقد کنید و ما عقد کردیم.
2-بعد عقد فهمیدم چ غلطی کردم تازه اونجا بود ک ب عمق فاجعه پی بردم شوهرم هزار تومن تو جیبش نبود و اول اخر خانوادش مادرش بود پدرش اعتیاد داشت بردارش اعتیاد داشت کلا خانواده داغونی بود مادرش کار میکرد و خرج خانواده رو میداد جرات نداشتم اینا رو ب خانوادم بگم درست بود وضع مالیمون بد بود ولی اعتیاد نداشتیم خلاف نداشتیم.ولی مادرم خاهرام از اونایی بودن ک میگفتن خودت کردی لعنت بر خودت باد.صبر کردم صبر و صبر و صبر تو دوران شیرین عقد همسرم اخلاقای خوبشو داشت یکی یکی رو میکرد بعله کتکم زد فحشم داد فقرمون و کشید ب روم و منو خراب کرد مادرم گفت ن طلاق نداریم ما طلاق بی طلاق
بچه ها هستید یا دارم برای خودم میگم؟
من هستم بگو
هستیم
بگو
بگووو
چقددیرمیذاری
زود بزار
تند بزار و منم بلایک دوست قشنگم
بچه هااگ گذاشت لایکم کنید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
