2777
2789
عنوان

زن نامرد

| مشاهده متن کامل بحث + 1441 بازدید | 67 پست
یک روز قرار میزارن تا اون همکار که بعدا معلوم میشه شوهر عمه مادرم بوده ثمادرم رو با پدربزرگم میاره خ ...


  

یاعلی بردشمنات لعنت👉اگه حاجت داری بگو خدایا لطفا به بزرگی خودت و به حرمت ۱۴معصوم و حرمت شهید ابراهیم هادی وشهید حاج سعیدسامانلو حاجتمو بده بعدش برای سلامتی وظهور امام زمان و حاجت روایی خودت۵۰۰صلوات هدیه کن به ۱۴ معصوم و دو شهید عزیز ۴۰ روز هم پشت سرهم سوره واقعه بخون براشون زیارت عاشورا و سوره یاسین هم میتونی بخونی .صدا بزن مشکلتو بگو بخواه دعات کنن، شکر خدا خیلی ها با این توسل حاجت روا شدن اگه حاجتت شرعی باشه و خدا صلاح بدونه روا میشه😍 نذر واسه شهدا هیچ اشکالی نداره تو مذهب شیعه توسل کردن جایز هست چون شهدا درجه ایمان و تقواشون زیاده ،نزد خدا مقام شفاعت دارن ،طبق آیه قرآن زنده هستن ،خدا به حرمت دعاشون حاجت میده .شهدا فقط واسطه هستن دعامون میکنن حاجت اصلی رو خدا میده😊این نذرهم عالیه به نیت حل مشکلت صدقه بدی واسه سلامتی آقا امام زمان و ازشون بخوای دعات کنن.بزن رو اسم کاربریم اولین تاپیکمو بخون پراز اسکرین و کامنت حاجت روایی هست کسانی که حاجت روا میشن خبر میدن ،کامنتاشونو کپی میکنم واسه دلگرمی تو تاپیک.راستی کتاب سلام بر ابراهیم رو دانلود کن بخون عالیه درباره شهید هادی هست😊اینهایی هم که میان میگن توسل به شهدا شرک ،گناه وبدعت هست فقط ازخدا بخواین ، شیعه نیستن از عمد علیه توسل کردن میگن !حالا که تا اینجا اومدی لطفا به نیت سلامتی وظهور آقا امام زمان صلوات بفرست.الهی خدا به بزرگی خودش و به حرمت ائمه و شهدا حاجت دلتو بده و شماهم مثل بقیه تاپیک بزنی و صدام کنی خبر خوش حاجت روایی بدی یاعلی .

سرتونو درد نیارم،درنهایت پدرم ،با مادر بیچاره من ازدواج میکنه..مادرم همسن برادر کوچکم بود،،،بعد یک سال مادرم پیله میکنه که من بچه میخوام،پدرم هم مخالف بوده،،میگفت من خودم ۵ تا دارم و مردم بیشتر به ریشم میخندن،،اما در نهایت پدرم راضی میشه و من به دنیا میام،تو اون ۳ سال مادرم دیگه اون دختر رنگ پریده و لاغر نبود،خونه ی خوب،،،مسافرت و خرید و ،،،،،،،بابام میگفت اونقدر مادرت باهوش و ژرنگ بود که کاملا فارسی حرف میزد و اصلا لهجه نداشت،،،اما،،اما،،،،،،

۲ سالم که میشه مادرم شروع میکنه به بداخلاقی و قهر و داد وهوار،،،با دوستهایی که پیدا کرده بود مرتب میرفت مهمونی و مسافرت،،و من بچه رو مینداخت سر بابام،،انگار نه انگار که شوهر و بچه داره،،مرتب تن من کبود و زخم بود،،همیشه کتکم میزد،،ثتا اینکه معلوم میشه عاشق مرد دیگه یی شده،،باز هم ورق برگشت و اونم پاشو کرد تو یه کفش که طلاق میخوام و بس،،،طلاق میخواست و من رو نمیخواست،،دختر بچه ی بی کسی که هیچ نقشی تو به دنیا اومدن خودش نداشت و مادرش مثل یه جسم بی ارزش پرت کرد تو سر پدرم و رفت،،خوشحال و خندون رفت تا با عشق با مرد دیگه یی زندگی کنه😭😭😭😭

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

سرتونو درد نیارم،درنهایت پدرم ،با مادر بیچاره من ازدواج میکنه..مادرم همسن برادر کوچکم بود،،،بعد یک س ...

چ غم انگیز لعنت ب مادری ک بچشو بزاره زیر پا واسه هوسش😭😭😭😭

کنجد مامان من و بابایی عاشقتیم❤

اول سرنوشت مادرم رو مینویسم،،،و باز برمیگردم به خودم و پدرم

مادرم وقتی جدا شد از پدرم،میرن و با اون اقا که اسمش محسن بود،ای خدا..با اینکه ۳ سالم بود اما قشنگ این صحنه یادمه که با مادرم سوار یه پیکان سفیذد رنگ و نو شدیم،سال ۶۲ بود،،یه مرد جوون و تمیز و خوشتیپ بود،من بغل مادرم بودم و مادرم نشست جلو،مرتب میخندید،به من گفت ،دخترم این اقا دیگه باباته،منم گفتم نه،بابای من یکی دیگه ست،،۲ تایی خندیدن،،و باز مادرم منو مجبور کرد که به اون بابا بگم و من نمیگفتم و باز مادرم همونجا منم کتک زد،،

اون اقا ازدواج نکرده بود و خانوادش راضی نبودن با یه بیوه ازدواج کنه،اونها ازدواج کرده بودن و با هم زندگی میکردن،کلی مادر و خواهرش میومدن و داد و دعوا که پسرمونو ول کن و تهدید و ....مادرم یک روز از روزهای مرداد ماه،توی اتاق میره و در رو میبنده،،،یه گالن نفت میریزه روی خودش و خودش رو اتش میزنه😭😭😭😭😭

نمیدونم چرا،،اما بعدها میگفتن خانواده پسره براش دعا گرفته بودن و بعضی ها هم میگن به شدت افسردگی گرفته بوده،،،

و من اینجور بیمادر تر شدم

من و پدرم دیگه شدیم یار و رفیق هم،،،مدرسه رفتم،درس خوندم و بزرگ شدم،بدون مادر،،،

هر از گاهی یه شیطنت هایی میکردم و با دوستای دبیرستانم ...اما پامو کج نمیزاشتم،ازمون دانشگاه دادم و قبول شدم،،،دوستی داشتم به اسم فرشته،،،تنها دوستی بود که مسومد خونمون و شب میموند،منم فقط خونه اونها بود که شب میموندم،فرشته اومد و گفت من به مامانم اینا گفتم شب خونه شمام ،ولی با کوروش که دوست پسرش بود قرار داشت و میخواست شب بره خونشون،به من گفت تو هم بیا،،،دوست کوروش هم هست،،قبول کردم و منم به بابام گفتم شب میمونم خونه فرشته اینا،،اونم قبول کرد،،۴ تایی رفتیم بیرون و بعدش رفتیم خونه دوست کوروش...و من اونشب بدبخت شدم.....اونقدر گیج و منگ بودم،،خددداااااااااااااااااااااااااا

خدا بیامرزدت مادر،،،هر چی تو زندگی کشیدم از نبود تو بود😭😭😭😭😭😭

صبح فرداش من دختر نبودم😭😭😭😭😭

صبحش به فرشته گفتم ،،،اون ۱ سالی میشد که باکره نبود ..گفتم یدبخت شدم،،گفت به فلانی زنگ بزن بگو که اینکارو کرده و ازش شکایت میکنی،،،از خونه زنگ زدم و گفتم من چکار کنم،یا لحن بد و نفرت انگیزی گفت،گه نخور،،چرا تهمت میزنی،،من کاری نکردم،،ببین کار کی بوده😭😭😭

چه غلطی میخواستم بکنم؟؟ به کی میگفتم؟ نه مادری،نه خاله یی،نه کسی،،،من کسی رو نداشتم که بهش بگم...مثل یه موجود بدبخت و حقیر سرمو انداختم پایین و نشستم تو خونه و چون دانشگاه هم کرمان قبول شده بودم پدرم اجازه نداد،بنده خدا تو نظر خودش فکر میکرد داره ازم مراقبت میکنه،ثنمیدونست که دیگه چیزی برای مراقبت نمونده،،،گفتم پدر دیگه نمیخوام درس بخونم،میخوام کار کنم،

عزیزای دلم،،،اگر اجازه بدید بقیه رو فردا بگم.چون گوشی خودم نیست ،باید صبح زود بیدار شدم و تایپ کنم،مینویسم تا خوب بخونید،،،و ببینید چقدر زندگی بالا و پایین داره و من با چه رویی تفس میکشم،،،شاید صدقه سری بچه هامه که خدا نمیخواد مثل من بیمادر بزرگ بشن

شب همگی خوش،،فردا که بیدار شدید اگر دوست داشتید بخونید و برام دعا کنید،

شما همونی ک چند روز پیش گفتی ساعت ۱۱.۳۰ تا ۱۲ داستانمو میزارم چقد تو تاپیکت منتظر موندیم آخرم نزاشتی ...

الهی دورت بگردم،شرمنده به خدا،،،گوشی خودم خراب شده و مجبورم با گوشی پسر و شوهرم بیام و بنویسم،،اون شب شوهرم شک کرده بود و میگفت چی میخوایی از گوشی؟منم گفتم هیچ چی و دادم به خودش،باز هم معذرت میخوام

الهی دورت بگردم،شرمنده به خدا،،،گوشی خودم خراب شده و مجبورم با گوشی پسر و شوهرم بیام و بنویسم،،اون ش ...

اشکال نداره عزیزم فقط من تا ۲ تو همینجوری هی میرفتم هی میومدم تو تاپیکت سر میزدم آخر دیدم نزاشتی خوابیدم😂😂

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز