منوجاریم باهم خیلی خوب بودیم ...بخصوص من ساده درموردهمچی باهاش حرف میزدم نگواین جاری خانومی خیلی موذی تشریف داشته ازحرفای من سواستفاده میکرده سروتهش میکرده یچیزیم میزاشته روش تحویل خانواده شوهرم میداده.....
حرف ازخودش زیاددرمیاره که خودشوخوبه نشون بده ماروبده...برام مهم نیس چون خانواده شوهرم میدونه که خوبه کی بده.....ولی من دیرفهمیدم😑
مشکلم اینجاس دوسندارم دیگه باهاشون رفت آمدکنم همین تومهمونیازرورکی میبینمشون چون انقدترسیدم که ازیک کلمه حرف بی ربط من سریع ازکاه کوخ بسازه....
برادرشوهرم خیلی دهن بین زنشه حرفای دورغ اونوباورمیکنه ازطرفیم خیلی گلگی میکنه چرااانمیاین تحویل نمیگرین ازاین حرفااااچی جوابشون بدم که بفهمه بخاطرزنشه دوسندارم رفت آمدکنم?????