2777
2789
عنوان

داستان جن

| مشاهده متن کامل بحث + 560 بازدید | 51 پست

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

كه يه دفعه شروع كرد دويدنو دور شدن از من ، منكه ازترس خشكم زده بود و دور شدنشو ميديدم كه از دور صداي ماشين ميومد برگشتم و ديدم يه ماشين پادگان با سرعت زياد به سمت برجك مياد تو اين چن ثانيه فك ميكردم كه بايد جي بگم كه ديدم أفسر شب با چن سرباز پياده شد و دليل شليك هارو پرسيد منم به دروغ گفتم قاچاق جيا به سمتم شليك كردن منم به سمتشون شليك كردم افسر شيف شب گفت فردا با فرمانده راجب اين موضوع حرف ميزنن بعد اينكه برگشتم اسايشگاه برا چن تا از دوستام تعريف كردم قضيه رو كه يكي از دوستام گفت منم اين موجودو ديدم و تو ديوونه نشدي به خاطر اين اتفاق يه ماه اضاف خدمت خوردم چن ماه گذشته بود كه شب قبل بالاي همون برجك ١٣ سربازي كه شيفت بوده به سر خود شليك كرده و خودكشي كرده بعد چن روز اون برجكو تخريب كردن و واسه نگهباني به همون سمت سرياز نفرستادن و همه پستا ي شب دو سربازه شد ، بعد اون قضييه با كلي بدبختي و پارتي بازي خانواده ام منتقل شدم وقتي حرف شوهرم تموم شد از ترس ميلرزيد و من هيچ وقت شوهرمو تو اين حال نديده بودم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز