هر وقت با خواهر و مامانم می ریم بیرون از اون خواستگاری می کنن چند وقته نه مهمونی می رم باهاشون نه بیرون انگار که منو بکنن تو آب یخ خیلی دلم می شکنه خدایا آخه چرا من از ۱۸ تا الان هر دوسال یه خواستگار دره پیت دارم اون هفته ای چند تا خیلی به غرورم بر می خوره مامانم هم یه جوری نگام می کنه انگار من کاری کردم که خواستگار ندارم
ازبس حسودی دیگه 😂 خب کمتر ب اون حسادت کن. ازش فاصله نگیر. تا ذهنیت خانوادت تغییر کنه و شمارو جدا از هم ندونن تعریف اونو فقط نکنن. در ضمن اجتماعی تر باش و لبخند همیشه فراموش نکن. از در میای تو لبخند بزن و سلام کن .بیشتر گوش کن و کمتر حرف بزن. آدما اینو دوس دارن باهاشون ارتباط بگیر و خوش برخورد باش
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم اعتماد به نفست رو اصلا از دست نده کم نیار همه جا برو از زندگیت لذت ببر شوهر کردن همچین آش دهن سوزیم نیست حالا،بعدشم خوشبختی به تعدد خواستگار هم نیست گلم دیدی واسه شما یک نفر اومد که کاملا اوکیه و انشاالله خوشبختی انتظارت رو میکشه خودتو نباز هیچ وقت برو دنبال هدف های دیگه به خدا موفقیت فقط شوهر کردن نیست
آره من کار می کنم بعد از ظهرا هم می رم کلاس شبا می آم خونه می گن ویلانی برا خونه خرج می کنم می گن پولتو به رخ ما می کشی خرج نمی کنم می گن مفت خوری بیرون نمی رم می گن تنه لشی